قضیه از این قراره که من آقای x رو از بچگی میشناسم و یجورایی عشق بچگیم بوده :) وقتی مامانش به مامانم گف پسرش منو میخواد از ذوق مردم..حس کردم رویاست چون هیچوقت محلم نمیداد
خانوادمم موافق بودن چون فوق العاده پسر خوبیه و قرار شد یمدت حرف بزنیم
حالا چند وقته در ارتباطیم ولی میبینم یسری چیزا هست که خب اون حاضر نیست ازش بگذره
مثلا میگه دوست نداره عمل زیبایی انجام بدم گفتم میخوام دماغمو عمل کنم و دعوام کرد
یا گفت خیلی از مهمونی و رفیق بازی خوشش نمیاد
میگه نباید توقع داشته باشم برای شب نشینی بریم خونهی مثلا پسرخالهش
یا خانوادش..میگه چون پسر کوچیکس وظیفه خودش میدونه مواظب خانوادش باشه
یعنی مامان باباش (فعلا جفتشون جوونن)
من حق مخالفت ندارم ولی اونم مجبورم نمیکنه من کاری انجام بدم
نمیدونم..بنظرتون حق با اونه و من زیادی دنبال گیر دادنم ؟