من از طریق یکی از اقوام نزدیکم با یکی از دوستانش به هم معرفی شدیم، بار اول رفتیم و همدیگه رو توی کافه دیدیم، استخدام تازه ی کار دولتی خوب هستن ولی خوب ماشین معمولی دارن و خونه ندارن و حمایت خانواده هم ندارن، (یعنی دستشون اونقدر باز نیست) بعد از دیدارمون پیام دادن ک از من خوشش میاد ولی از شرايط اقتصادی میترسه و ب عشق قبل از ازدواج معتقد هست و نظر منو راجع به خودش پرسید، منم گفتم صرفا برای جلسه اول رضایت بخش بود ولی نیاز به شناخته ک در نهایت یا اوکی میشه یا نمیشه، و میگفت نسبت ب ازدواج مرددم منم گفتم اتفاقی نیوفتاده و صرفا یک دیدار بوده، بعد رفت تا چند وقت بعد پیام داد ک خانوادم دختر معرفی می کنن ولی من نمیخوام وصرفا مشکل مالی دارم، منم گفتم وقتی مرددین بعد از ب وجود اومدن عشق هم مرددین ولی من هم ب عشق قبل از ازدواج معتقد هستم و دوباره گذشت و رفت دفعه آخر ک پیام داد ک من ب شما خیلی فکر می کنم و خوابتون دیدم و من گفتم من قضیه را فراموش کرده بودم و فکر کردم ازدواج کردین، گفت ک نه من امر میخواستم ازدواج کنم بحث مالی و با شما پیش نمیکشیدم و گفت پیام میدم ک نداد
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.