خاطره داداش کوچیکمه
دبیرستانی ک بود تو مدرسه با دوستش دعواش شده بود دوستشو کتک زده بود
دوستشم زنگ میزنه باباش بیاد مدرسه حساب داداش منو برسه خلاصه باباش اومده بود و همون اول کار نرسیده دوتا فحش ناموسی ب برادرم داده بود برادرم گرفته بود باباشم ی دل سیر زده بود😂
اقا مارو کشوندن اموزش پرورش ولی خب بخیر گذشت 😂
جالبه ک الان برادرم ی جنتلمن کاری و اروم و مغروره من نمیدونم دوران دبیرستان چششده بود هر بار یادش میاد خجالت میکشه عرق میکنه 😁
شما هم تعریف کنید از دوران مدرسه تون بخندیم
چه داداش باحالی
داداشت زن نمیخاد😎
دیگه حتما مقصراون پدروپسر بودن کتکشم خوردن
داداشم کلاس اول بود ی روز گف معلممون گفته اگ مشق ننویسید میقرستیمتون خارج!!!!!!
ماهم دستش مینداختیم ک بهتر دیگ خارج میری
میگف ن خارج خ بده!
منظورش اخراج بود🤣🤣
همیشه همچین اشخاصی وقتی بزرگ میشن خیلی باشعور میشن
معلم نمره داخل دفتر خودم و نمره داخل دفتر کلاس رو دوتا داده بود
تو دفتر خودم۱۹ تو دفتر کلاس۱۸
بهش گفتم چرا اینجور دادی؟
بهم چیز گفت
منم گریه کردم
بعد ک گریه‌م ایستاد گفت چرا ایستادی؟ هنوزم گریه کن!
واااای منم هق هق کناااان گریه کردم
بعد رفتم دفتر پیش مدیر ب مدیر گفتم
معلم فکر کنم خیلی زورش اومد ک رفتم ب مدیر گفتم
بعد مدیر اومد بالاسر معلم و دفتر کلاس
خانممون ۱۸ من رو ب ۱۹ تبدیل کرده بود اما هنوز خط پایینی ۸ مشخص بود
معلم ب مدیر گفت نگا دوتاش یکیه
منم گفتم نگا خط۸ مشخصه...الان تغییرش داده
اونموقع کلاس هشتم بودم
الان ۳۳ سالمه
