وای خدا هردفعه میرم خونشون تا یکی دو روز باید اعصابم خورد باشه
یه مدت سر خواهرشوهرم بود انقدر بهم بی احترامی میکرد طوری که الان میبینم شوهرم باهاش حرف میزنه میخام خرخرشو بجوم
تازگیام مادرشوهرم
حرصم میگیره انقدر فرق بین من و دختراش میذاره
واسه مهمونی دختراش از بعدازظهر میره کمک تا اخر شب ولی خونهی من دست به هیچی نمیزنه
میرم خونش صدام میکنه پاشو بیا کار کن در حالی که دختراش هستن
هر سری هم ما چیزی میخریم یه ذره هم بهمون نمیده ولی پر میکنه واسه دختراش
امشب قشنگ نشستم تا بلکم شوهرمم ببینه
قابلمه قابلمه غذا و شیرینی با زور داد به دختراش ولی به من هییچیی نداد
خدا خودت ببین اینا رو
برای اروم شدنم دعا میکنید لطفا