قرار شد باهم حرف بزنن
که هیچکدوم نپسندیدن
حالا امروز دختره تو جمع بچه های کلاس انگار داشت غیبت منو آبجیم میکرد
چون هم فامیلمون از زبونشون شنیدم هم متوجه شدم دارن راجع به چی صحبت میکنن
در همون حینم با خباثت به من نگاه میکرد
ازطرفی وقتی دیدن من نگاهشون میکنم
ادامه ندادن
اینم بگم خانوادشون به عیب گذاشتن معروفن
آبجی من دانشجو پیراپزشکیه
هم عاقله هم باشخصیت و مهربون
از یه خانواده خوب و مقبول که همه قبولشون دارن
حالا نمیدونم برداشته چی گفته ایا عیبی رو آبجی من گذاشته یا چی
خیلی حرص خوردم
جلو کلی آدم معلوم نیست داشت چی میگفت
حالا خوبه خودشم فامیلمونه خاک تو سر بیشعورش