الهی عزیزم...به این فکر کن که این فقط یه داستانه و دعا کن که هیچ بچه ای مجبور به تحمل این شرایط نباش ...
پسرم یعو زد زیر گریه اینقد ناراحت شد خودش ده سالشه ولی همسرم یتیمی کشیده ازاین بدترم کتک خورده گفت دستاموبستن اویزونم کردن اونقد باکابل زدن که بی هوش شدم ناپدریش که عموشه فقط چون شیطون بوده عموش ۱۵سال ازش بزرگتربوده
لطفا لایک نکنید💗 شیدای فاطمه(س)💖💖💖مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما ...غافل از انکه خدا هست دراندیشه ی ما ....
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
رهی شخصیت بی خودی داشت پروو بود تو همهکاره بزرگترا دخالت میکرد از اول بزرگ هم میشه آدم نمیشه زنشو ول میکن همش دنبال شعار دادنو اعتراض به شاه آخرش هم طلاق میگیره بقیش یادم نیست ولی یادمه عاشقه اون دختره بوده شاپرک
سلام. لطفا برای دو بیمار لاعلاج یه دونه صلوات بفرستید یا دعاشون کنید. اگه نماز شب می خونید و اسمشون رو موقع نماز شب یاد کنید ممنونتون میشم. محمدصادق و خواهرش . خیر دنیا و آخرت ببینید
در زمان حضرت موسی (ع) یک زن پاک سرشت نزد حضرت موسی (ع) آمد و به او گفت: ای پیامبر خدا برای من دعا کن که خدا به من فرزندی صالح عطا کند تا قلبم را شاد کند. حضرت موسی دعا کرد، ندا آمد: ای موسی آن زن را عقیم آفریدیم. حضرت موسی به زن گفت: خداوند فرمودند که شما را عقیم آفریده. زن یکسال بعد آمد و مجددا از حضرت موسی خواست که دعا کند تا خداوند متعال به او فرزند صالح عطا کند. حضرت موسی دوباره دعا کرد. خداوند مجددا فرمود: ما این زن را نازا آفریده ایم. بعد از یکسال حضرت موسی زن را دید که یک کودک در آغوش دارد. از او پرسید: این فرزند کیست؟ آن زن گفت: فرزند من است. حضرت موسی به خدا عرض کرد: بارالها، چگونه این زن فرزند دارد در حالیکه عقیم است؟؟خداوند فرمود: موسی هر بار که به او گفتم: عقیم، او مرا رحیم خواند. پس رحمت من بر تقدیر و سرنوشت پیشی گرفت و به او فرزند عطا کردم.
نه اتفاقا چون میدونه برادر زادشه میخواد بهش ارث تعلق نگیره زمانی که رهی داره کمک میکنه جمیله و شاپرک ...
جمیله گفت که فقط خودش میدونسته رهی نوه اقدس الملوکه، حتی یادمه گفت بعداً که از این قضیه مطمئن شد میترسید به عبدالرضا چیزی بگه. تو کل داستان جمیله میدونسته همه چی رو ولی بقیه نه
اسی....نگران نباش. ناصر قصاب و پسرش خیلی بد جواب کاراشونو میدن. یعنی رهی آخر سر خودش روش نمیشه به ناصر قصاب بگه پسرش واقعا چی شده. ناصر قصاب یه آدم شرمنده تا آخر عمر میمونه