2777
2789
عنوان

مشکلات زندگی با همسرم

| مشاهده متن کامل بحث + 852 بازدید | 57 پست
خودتون خونه دارین؟(آخه گفتین پول کرایه خونم)بعدم عزیزم ببخشید فضولی ولی اگه اینطور هست که میگین چرا ...

من خودم خونه خریدم وقتی مطلقه بودم . والله این مرتیکه بچش مرد مادرش ولم‌نکرد هی هر کدومشون یه تیکه تنخواهی میگفتن من خیلی کشیدمو نمیخوام ازش جدا شم دیگه از ظهر رفتم گفتم چیه خوابت که جداس سفرتم میخوای جدا کنی که میگی بخوررررر گفت من خستمو از صبح ماشین شستم انگار برا من شسته این میره دهاتا ماشین های مدل بالا که گلی و کثیف و بهشون نرسیدن ایراد دارن میخره میاره تمیز برق میندازه میشه مث روز اول بعد نرخ خون باباش میده اولا منو مجبور میکرد کمکشم کنم تو سرمای بیس پنج درجه این خراب شده حالا بچم‌اومده بیخیال من شده بعد یجوری میگه دارم حمالی میکنم انگار پولاشو میزنه کارت من! گاراژ ارث پدرشو دادن ماهی ۷۰ میلیون که ۲۰ تومن سهمش میاد کارت این ماهی ۳ از مستاجرای من میگیره کلیم پس انداز داره بانک که سوداش نمیدونم چقدر ماه به ماه میاد کارتش با کلی که رو هر ماشین استفاده میبره اونوقت دریغ از یه پوش طلا یا یه لباس درست و حسابی ظله ام‌کرده زنشم لخاطر اینکاراش رفته ولی من پدر مادرم مرده جایی ندارم برم خونه خودمم ۵۰ متر تو پایین شهره جای زن تنها نیس باشه هم خرجمو چی کنم نمیخوام مثل قبل اسایشگاه کار کنم یا مزون بزنم و با مشتری کلنجار برم دیگه اعصابی خدایی برام نمونده شب که اومدم رفتم تنهایی نشستم اتاق بچم تا کوفت کرد رفت خوابید بعد منم رفتم خوردم اومدم دراز کشیدم.‌والله اسی جان هر کی دردش تو دلشه فک نکن تنهایی دستو رو دلش بزاری میبینی پادشاهی...

مرسی عزیزم رفتم ی تعدادش خوندم خوب بود ولی خب بازم درموندم خیلی کمکی بهم نکرد... به من میگه گمشو از ...

دقیقا عینا قوم شوهر من . پدر بزرگ این یارو فرماندار شهر ما بوده الان یه خیابون بنامشه یعنی بنام پدر بزرگه . مامانشم‌انگاررررر از دماغ فیل افتاده بعدش ارامگاه خانوادگی دارن من نمیدونم شهرای دیگه هس یا نه یه اتاقیه توش مبل و صندلی و بشقاب اینا هست گل های مصنوعی و گلدون و اینا توش اینارو خاک میکنن هر بار میره هی میگه این حج عمومه اصلش به خاندان قاجاره وایییییی😬 دلم میخواد فقط لال بشه و انقدر پز نده بعد دخترای بیشعورش از خود بدتر انقدر کلاس میزارنو مارو مسخره میکنن نمیخوام روم به رخشون بیوفته البته اینم بگما منو خیلی دوس دارن حالا هر چی ولی والله پسرشون ورشکسته بود من اومدم الان تو پنج سال به همه جا رسیده کلاس نهم بود الان ده و یازدهم خونده میخواد شرکت کنه معماری بایدم منو بخوان هر چی میگن من لال خسته شدم دیگه اسی جان خستههههه نمیدونم چی کنم منو برد خراب مانده ننش بعد خواهرش از المان اومده بود همون جمعه و شنبه قبلی مایه هفته مریضیم هر وقت میان‌کلی درد و مرض از تهران میارن بقیه خواهراش و برادرش هر چی گفت نمیام با زور برد حالا عصر میگه من‌پریروز دوبار دکتر بردم ! ۵۰۰ خرجت کردم ! نمیگه ماهی سه تومنمو میکشه ها ! بعد مبگه تو نشستی ماشینم‌گلی شد مجبور شدم توشم شستم چون بارون بود یکمی گل اومد تو . اخه تو فک کن منت چیارو داره رو سر من هوار میکنه بعد بچه اینجا از گریه سیاه بشه اون خوابشو رها نمیکنه . دام خونه والله

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من خودم خونه خریدم وقتی مطلقه بودم . والله این مرتیکه بچش مرد مادرش ولم‌نکرد هی هر کدومشون یه تیکه ت ...


ای بابا اینایی که تو نوشتی خیلی اعصابم خورد شد . یعنی چی که اجاره خونت رو اون می گیره اصلا نذار اجاره خونت را حداقل خودت بگیر  عه ، بعدم حداقل باهاش صحبت کن یا برین مشاور ببین اصلا دردش چی هست چون اینایی که نوشتی من اصلا نفهمیدم چرا اینجوریه و دردش چیه حالا شوهر من خودشیفتس و از اول وابسته روحی عاطفی و مالی و... اما نفهمیدم شوهر توچشه، این وسط اخه دختر خوب بچه چرا گناه داره اون بچه طفل معصوم

دقیقا عینا قوم شوهر من . پدر بزرگ این یارو فرماندار شهر ما بوده الان یه خیابون بنامشه یعنی بنام پدر ...

حالا حداقل خوبه دوستت دارن... منو ندارن فقط تظاهر می کنند

حالا حداقل خوبه دوستت دارن... منو ندارن فقط تظاهر می کنند

شایدم اینا هم‌تظاهره فدات نمیدونم. اخه اونوقتا که جدا شده بود خونه مادرش بود شاید منو زبون میکنه که از شر پسرش دراد . نمیدونم. من شوهر اولم اعتیاد به شیشه داشت دیگه بچه دار نشدم ولی اینجا کتکم بزنن که نزدن فعلا نونمم ندن بخاطر بچم تکون نمیخورم الانم از دیروز قهریم حرف میزینما ولی فقط سلام بیا شامتو بخور نه من نمبخورم خوردم و اینجوری 

اون فکر میکنه من دارم‌ناز میکنم که بیاد نازمو بکشه و نمیاد چون میترسه بد عادت بشم ولی بیادم من دیگه دوسش ندارم . دیشب فکر کردم اگر بره یکیو بیاره پیشش چی؟ بعد دیدم دیگه عیچ حسی ندارم اصلا تفاوت نمیکنه برام بودو نبودش یا اینکه با کسی رودن یا نبودنش نمیدونم الان اینجورم یا بعدا هم . ولی حس میکنم تمام حسم به اون مرده ...ببین پیامهای مادرشو 

خوب مشخصه عزیزم بخاطر خستش . باباشم همینجور بوده . اینا بیشترین توقع را از زن دارن و کمترین کارو حاضر نیستن انجام بدن . مثل قناری یه قاشق چای ارزن بدن و حبس تا ابدو یک روز...

به نظرم این زندگی عاقبت نداره

واقعا😔😔آخه وقتایی که خوبه همه چیز خیلی خوبه خاطرات خوبم داریم ولی خب این اخلاقا این رفتارا ، مادرشوهرم و دخالتاش دیگه خیلی اذیتم کرده ،اخه همش دو ساله عروسی کردم فکر میکردم حداقل اوایل زندگی خیلی باید رمانتیک و خوب باشه فکر میکردم مشکلات ماله چند سال بعده

آخه نمیشه که مامانش پول بده پس خودش چی کار می‌کنه.

منظورم این نیست که دائم پول میده ولی اینقدر حمایت  کرده و پول داده و خونه خریده و....که این دیگه خیالش جمع هست و هر جا کم بیاره میدونه مامان هست (خودش هم کارمنده) ، خب این حمایت‌های بیش اندازه توجه های بیش از اندازه باعث وابستگی میشه و بعدم از منم انتظار داره عین مادرش باشم همینقدر کمک کننده باشم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز