2777
2789

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

جزئی ممنونم


اقدس الملوک مریض میشه و میره انگلیس برای درمان. توی این فاصله عروس دوم (سوسن) بخاطر کارای محمودرضا خودکشی میکنه و به دخترش هم سم میخورونه ولی رهی میفهمه و میبرنشون بیمارستان و هر دوشون زنده میمونن. بعدا سوسن از محمودرضا جدا میشه و بخاطر دِینی که به رهی داره بهش میگه از طرف مادرش نامه اومده ولی جمیله و اقدس الملوک بهش ندادن. رهی هم دنبال نامه ها میگرده و باعث میشه عبدالرضا باهاش بد بشه. جمیله یه پاکت نامه خالی بهش میده و به دروغ میگه که لای کتابای اقدس الملوک بوده و ازش میخواد تا یه نامه برای مادرش بنویسه که یا بره روسیه یا یه آشنایی تحویلش بگیره که اینا راحت بتونن این خونه رو بفروشن و برن یه جای دیگه.

ادامه دارد😂

اقدس الملوک مریض میشه و میره انگلیس برای درمان. توی این فاصله عروس دوم (سوسن) بخاطر کارای محمودرضا خ ...

رهی کی از این بدبختی نجات پیدا میکنه؟

🪴بهشت🌸شکوفه گیلاس🍒 آرامش🌹گل بابونه🌿 خدایا منم از اون شادیها میخوام که اشک شوق بریزم 🥺۳۴ ساله ندادی💔زود و به موقعه❤۱۴۰۴/۸/۱۳

هیچ وقتاصلا رهی تو بدبختی زندگی میکنه

من اولین باره دارم میبینم

همش منتظرم قسمت بعد یه زندگی تر و تمیز داشته باشه

🪴بهشت🌸شکوفه گیلاس🍒 آرامش🌹گل بابونه🌿 خدایا منم از اون شادیها میخوام که اشک شوق بریزم 🥺۳۴ ساله ندادی💔زود و به موقعه❤۱۴۰۴/۸/۱۳

اینو یادم رفت بگماقدس الملوک میمیره بعدا این اتفاقا میوفته.

اون بهمن چوسو چی میشه احرش

🪴بهشت🌸شکوفه گیلاس🍒 آرامش🌹گل بابونه🌿 خدایا منم از اون شادیها میخوام که اشک شوق بریزم 🥺۳۴ ساله ندادی💔زود و به موقعه❤۱۴۰۴/۸/۱۳

حالا ادامه داستان

جمیله علاوه بر اون پاکت خالی که واقعا از خارج اومده بود یه نامه دیگه هم به رهی میده که توش از طرف زن اردکانی گفته بود که منتظره تا رهی بیاد روسیه. همون موقع سر ارث و میراث عبدالرضا و محمودرضا دعواشون میشه و رهی از طریق بهمن میفهمه که اقدس الملوک ۲/۳ اموالش رو داده به عبدالرضا و ۱/۳ به محمودرضا. محمودرضا هم بخاطر این شاکی بود. حالا این وسط رهی با حکیم السلطنه (همسایه خونه اردکانی) ارتباط میگیره و دکتر هم بهش میگه که اقدس الملوک سهم پسر سوم (حمیدرضا) رو داده به عبدالرضا تا اگه بچه حمیدرضا رو پیدا کرد بده به اون و اینکه اون بچه رهی هست، بهادری ها میخوان بفرستنش روسیه تا طلب ارث نکنه. همون روز توی روزنامه یه نامه از طرف زن اردکانی منتشر میشه که میگه رهی نوه اقدس الملوکه و باید ۱/۳ دارایی های اون به رهی برسه ولی جمیله انکار کرد‌. محمودرضا ترجیح میداد ۱/۳ به رهی برسه تا به عبدالرضا بخاطر همین طرف رهی رو میگیره و میگه که پسر برادرشه. عبدالرضا و زنش هم کفری بودن چون رهی میفهمه که نامه دومی که جملیه بهش داد ( گفته بود مادرش روسیه منتظرشه) رو خود جمیله نوشته چون دست خط روی پاکت نامه اول و دوم فرق داشت. وقتی جمیله میبینه نقش اش نقش بر آب شد، نامه اصلی رو میخونه که توش گفته نشده رهی نوه اقدس الملوکه و همین باعث میشه وکیل اقدس الملوک قبول نکنه که رهی مال خانواده بهادری هاست ( یا اینکه نیست)‌.  محمود رضا هم با عصبانیت از خونه میره. رهی میترسید حالا که ادعای بهادری بودن کرده جونش به خطر بیوفته، پس تصمیم گرفت که بره ولی عبدالرضا تا تونست زدتش. صبح در  خونه بهادری ها یه دانشجو منتظر بود که رهی بیاد، قبلا هم اونو برده بود پیش حکیم السلطنه. میبینه ازش خبری نیست و از خدمتکار خونه میخواد که بهش بگه چی شده اونم میگه که معلوم نیست چیکارش کردن. خبر که به دکتر میرسه، زنگ میزنه خونه بهادری ها و میگه اگه اتفاقی برای رهی بیوفته بد میبینن. جمیله به عبدالرضا میگه و اونم به ناصر قصاب میسپره که خیلی بدجور رهی رو بترسونه. فردا صبح دکتر با اون دانشجوئه میرن مدرسه رهی ولی میبینن هیچی نمیگه. آخرش متوجه میشن ناصر قصاب شب قبل تا سر چاه بردتش و تهدید کرده که سرش رو میبره، رهی هم از ترس لکنت گرفته

بقیه ش رو بعدا میگم😂

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز