2777
2789
حوصله نداشتم از نرده ها لیز بخورم بیام پایینمثل آدم از پله ها آمدم به اجبار مامانم یه لیوان اب پرتقا ...

و به سمت در دویدم تا مامانم به زور لقمه بهم نده ببرم دانشگاه 

کتونی مشکی مو پوشیدم درحالی که رنگشو با بند ستینم ست کرده بودم 😸

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

از دیشب چیزی یادم نبود 

پتو رو زدم کنار با دیدن لباس هام کنار تخت اتفاقات دیشب یادم اومد به آرتا که کنارم مثل یک پسر بچه دراز کشیده بود نگاه کردم

از خجالت سرخ شدم و گوشه لبمو گاز گرفتم😆

nil_کاربری دومم 😐

آخ که چقدر دوست داشتم این صدای مردونه و محکمشو...طولی نکشید که گفت چطوری خانومه آرشام...دیشب آخرین ش ...

بهش گفتم باهات قهلم 

اونم گفت ظهر میام برنامه دارم برات عملیات اجرایی 

و به سمت در دویدم تا مامانم به زور لقمه بهم نده ببرم دانشگاه کتونی مشکی مو پوشیدم درحالی که رنگشو با ...

با فکر اینکه باید اون استاد زرگو رو تحمل کنم اخم ریزی روی پیشونیم آمد 

زندگی فقط ۱۰۰ سال اولش سخته 
بهش گفتم باهات قهلم اونم گفت ظهر میام برنامه دارم برات عملیات اجرایی

در حالی که ذوق کرده بودم اما سعی کردم اجباری رو توی صدام نشون بدم و بگم...آخه دلدم میگیله آلشام تو خلی گنده ای

سال ها به دنبال کسی خواهی گشت تا تو را از خودت نجات بدهد و بعد ها خواهی فهمید آن نفر تنها خودت خواهی بود❤️‍🩹

از دیشب چیزی یادم نبود پتو رو زدم کنار با دیدن لباس هام کنار تخت اتفاقات دیشب یادم اومد به آرتا که ک ...

سریع ملافه رو پیچیدم دور خودم ، تاخواستم برم سمت کمد و لباس بپوشم یهو برخورد کردم به یه جسم سختتتت 😸 دیدم گرفتم تو بغلش و ملافه افتاده وای حیثیتم رفت 😅

با فکر اینکه باید اون استاد زرگو رو تحمل کنم اخم ریزی روی پیشونیم آمد

سر کلاس داشتم به استایل استاد نگاه میکردم یه کت جین و پیرهن سفید و شلوار مشکی و کفش چرم و ست کمربندش و ... 

یهو استاد تو صورتم جدی شد و گفت اگه تموم شد بریم ادامه تدریس ؟ 

از خجالت لبمو گزیدم که استاد گفت ولش کن سوراخ شد 

در حالی که ذوق کرده بودم اما سعی کردم اجباری رو توی صدام نشون بدم و بگم...آخه دلدم میگیله آلشام تو خ ...

ولی وقتی تو چشمای آبیش خیره شدم همه حرفام یادم رف

nil_کاربری دومم 😐

ولی وقتی تو چشمای آبیش خیره شدم همه حرفام یادم رف

دستش آروم رفت سمت س...از خجالت لیمو گزیدم که با عصبانیت گفت نخور اون لامصبا رو منو دیوونه میکنی

سال ها به دنبال کسی خواهی گشت تا تو را از خودت نجات بدهد و بعد ها خواهی فهمید آن نفر تنها خودت خواهی بود❤️‍🩹

در حالی که ذوق کرده بودم اما سعی کردم اجباری رو توی صدام نشون بدم و بگم...آخه دلدم میگیله آلشام تو خ ...

گفت کوچلوی تو بغلی سعی میکنم بهت بدنگذره 

ناهارم درست نکن برات از بیرون میگیرم استراحت کن 


گفت کوچلوی تو بغلی سعی میکنم بهت بدنگذره ناهارم درست نکن برات از بیرون میگیرم استراحت کن

با ذوق گفتم مرسییی عشقم بعدم قطع کردم و رفتم سراغ لوازم ارایشم و یک رژ جیغ قرمز زدم و یک آرایش ملیح کردم

سال ها به دنبال کسی خواهی گشت تا تو را از خودت نجات بدهد و بعد ها خواهی فهمید آن نفر تنها خودت خواهی بود❤️‍🩹

دستش آروم رفت سمت س...از خجالت لیمو گزیدم که با عصبانیت گفت نخور اون لامصبا رو منو دیوونه میکنی

اونها فقط سهم خودمه ... اوممم 🤤😂😂😂 

سرشو آورد نزدیک صورتم تا چشممو بستم دیدم داره می‌خنده 

گفت خیلی منتظر این لحظه بودی ؟؟ 

منم با عصبانیت به عقب هلش دادم که یه سانتم تکون نخورد بجاش پوزخندی رو لببش شکل گرفت و عین پرکاه بلندم کردو انداختم روتخت و خیمه زد روم...

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز