ساعت دوازدە از سرکار برگشت،شام نداشت
گفت خیلی گشنمە یکم نودل درست کنم
ساعت دوازدە نودل😔😔💔
درست کرد گفت سیر شدم گفتم چرا،گفت خیلی بدە نمیتونم بخورم واقعا
انقد خورد تو ذوقش پاشد ریخت دور
مجبوری یکم میوە وهویج اینا آورد خورد بلکە گشنگیش برە😔
چقد ناراحتم براش😔