ودیشب بلخره بعد از این همه مدت اطاق مهمان رو خالی کردم
و امروز شوهرم که از سر کار امد منو بغل کرد و کنار هم روی کاناپه و لم داده به شوهرم و فیلم سوجان رو میدیدم
بعد دخترم رو کرد به من و گفت نگاه کن بابا چقدر دوستت داره مامان تو رو خدا دیگه فضولی نکن دیگه تو اطاق بابا بخواب گفتم چرا گفت وقتی مامان بابا تو یه اطاق بخوابن هیچ وقت دعوا نمیکنند