من افسردگی گرفتم بخاطر دخالتهای خانوادم از دوران مجردی تا الان 
الان دیگع شدتش بیشتر شده واصلا ذوق زندگی کردن ندارم انگار دنیا برام به اخر رسیده 
دور از جون همسرم اگر فوت شده بود میدونستم کجاست میرفتم هروز پیشش بغلش میکردم بوسش میکردم باهاش حرف میزدم اصلا گریه میکردم تا اروم شم 🥺
در کل تحمل مرگ اسونتر از جداییه