سالشو یادم نیست اما سوم راهنمایی بودم امتحان تاریخ داشتم خرداد ماه بود قزوین زلزله اومد از تهران رد شد خیلی شدید بود خونمون لرزید من اومدم بپرم بیرون خواهرم دروبست هول شده بود من درو باز کردم اون میبست خود زلزله فریز شده بود مونده بود این چرا اینجوری میکنه انقدر ترسیده بود نمیفهمید چیکار میکنه زلزله رفت قزوین اما داشتیم کلی به این میخندیدیم خود پس لرزش اینجا بود رعشه گرفته بود.
کنگان(استان بوشهر)اماانگارزلزله شهرستان دَیّربوده ولی ماهم لرزیدیم؛خسته شدم ازاینهمه نگرانی😭😭
واقعا الهی این زلزله ها تموم بشن دیگه، چقدر سخته واقعا. ما که مشهد چندین ماه پیش زلزله 6 ریشتر داشتیم واقعا درک میکنم چه حس بدیه. از صبح تا شب همش ترس زلزله.
برای حل مشکلم یه صلوات میفرستی??? خدایا خیلی خیلی میترسم ولی دل خوشم به این ایه (وافوض امری الی الله ان الله بصیربالعباد)...خدایافقط توبینایی توشنوایی خودت میدونی توی دلم چی میگذره خدایاکمکم کن..ان شاءالله همه به حاجات شون برسن...(بیاین برای هم دعاکنیم)