چرا وقتی میدونی پنهون کاره همه ی چیزتو دادی براش ؟؟
احیانا بازاری نیستش؟؟
بهش بگو اره اعتماد ندارم مگه من جزو زندگی تو نبودم؟؟
اگه اعتماد نداشتم که نمیزاشتم حتی فکرشم کنی حالا که اعتماد کردم این جوابته و اینکه تو خودت به من اعتماد نداری که چیزی که امانت دستته هم حاضر نیستی بگی چکار کردی که تازه از خودمه بعدم بگو اینهمه ادم اینهمه طلا دارن تو خونشون هم فقدتورو نشون گرفتن بیان از ما دزدی کنن و از تو قرض بگیرن
خواستنم قرض بگیرن بگه مال خانوممه اونا
همم بگو بهش طلاهاتو بده به خودت بلدی قایم کنی و دستت نکنی اینم بگو که اگه ارامش دل من برات مهمه یا بهم بگو کجا و چکارشون کردی یاهم بهم بدشون من حس بدی بهم دست میده ی جواب درست حسابیم که نمیدی