یه روز بعد عقدم برا جشن عقدمون رفته بودم آرایشگاه شوهرم پیام داد گفت بیا دم در منم رفتم گفت خواستم بگم خیلی عاشقتم منم از شدت ذوق بغض کردم🥹😍
شکرخدا
خادم یه حرم مقدس شدم در یه روز مقدس خیلی خیلی شیرین بود برام
بچه بودم توی یه جای مسکونی مال شرکت بابام زندگی میکردیم که روس هاهم با ما زندگی میکردن و همکارای بابام بودم. میرفتم خونه هاشون رو میدیدم. توی پارک بادی اونجا باهم بازی میکردیم و خیلی حال میداد. عاشق پسراشون میشدیم و کراش میزدیم😂
اینجوری که تو گفتی منم از پشت گوشی ذوق کردم🙂🙂🙂😀😭😂🩷عشقتون پایدار
من این خاطره یادم اومد .
من خونه مامانم ویلایی و بزرگه چک های شوهرم دستع من بود من اخرای شب بدون اینکه کسی بفهمه رفتم دم خونه بدم بهش هوا هم خیلی سرد بود کلاه پوشیده بود مثه پسرخاله شده بود چسبیدم تو اون سرما یه بوس گنده ازش گرفتماون روز معنی ماچ آبدار و فهمیدم😂
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
