خواهر شوهرمو میگم بنشونمش سرجاش تو دعوای منو شوهرم قهر کردنم از خونه حرفای مفت زیاد زده بنظرتون چکارش کنم
دعوای منو شوهرم بخاطر اینکه اقا جاشو جدا کرده بوده ودوهفته ای حوصله ای منو نداشت ومحل نمیداد واینکه موضوع ناراحتیش من نبودم مشکلات خانوادش بود دیگه دیدم انگار من باعًش شدم زدم برا اولین بار قهر کردم وطی تماسی خواهر نکبتیش خیی حرفا زد حالا اشتی کردم با شوهرم بنظرتون جواب کار خواهره رو دم
الان که همه چی عادی شده و آشتی کردی واقعا حوصله یه دعوای دیگه رو داری؟ 😞
نه بیکاری اعصابتو خورد کنی باز محلش نده
بزن سرویسش کن کمک خواستی بگو ما هم بیایم😆
صد در صد . دستتم درد نکنه
انقدر بدم میاد خواهر تو زندگی برادرش دخالت کنه اینجور ادما خیلی داغونن
مقصرشمابودی که گذاشتی بقیه دعواتون رو بفهمن .. خیلی وقتا ادما حوصله ندارن .. قرارنیس همیشه شاد وعاشق باشه یوقتایی. هم ناراحتع وعصبی ..
قهرکردن نیازنبود .. چون بقیه حرف زیاد میزنن ..
الان هم محل نده ... فقط منتظره یچی بگی بره به شوهرت بگه وبدتردعواتون میشه وقهرو جدایی..
منم یه مورد تقریبا تو مایه های شما پیشم اومد التن با اون خواهرشوهر قطع رابطم و میخوام اگر خدا بخواد تا آخر همینطور بمونم فقط این وسط اون مادرسوهرمو برعلیه من کرده بود که من از شوهرم خواستم با هرروشی که خودش میتونه کاری کنه خواهرش مستقیم یا غ مستقیم تو روابط من و مادرشوهرم دخالت نکنه و این شد که شوهرم قدر منو دونست
بنظرم سوزاننده ترین و پرآرامش ترین برخورد اساسی سرسنگین شدن با خواهرشوهر و بعدش روشن کردن شوهرته که مشخص کنی چه کسانی حق دخالت و اظهارنظر تو زندگی شما رو ندارن
بنظرم بهترین چیز اینه که وقتی دعوا میکنی نری خونه پدرت تا دشمن شاد نشی،الانم صحبتی نکن که منجر به دعوا بشه
اخه اصلا قصدم نبود برم بعد 6 سال اولین باره دیدم اقا خوابشو جدا کرده انگار نه انگار منم زدم رفتم گرچه نمیخواستم قهر کنم رفتم پدر مادروببسنم دیگه خواهرشوهر یه گه... خورد دیگه موندم یه شب بعد فرداش شوهرم اومد دنبالم ولی شوهرم اصلا جلو بقیه ای از من حمایت نمیکنه
