دلم این زندگی که دارم رو نمیخواد کاش بمیرم

عزیزم درکت میکنم😥

شاید برای دانشگاه رفتن دیر شده باشه(که نشده)

میتونی بری سرکار 

مردم بازنشسته میشن بازم کار میکنن 

خانواده خیلی مهمه و توخانواده ای ک پشتت باشن نداشتی

خواستگارچی کسی ک مناسبت باشه نیومده تاحالا؟

ولی حق داری خانواده یا آدمای نزدیک آدم رو بکوبن روحیه آدم میاد پایین کم کم شروع کن برو دنبال کار

یکی از دوستام سنش از تو بیشتره و دانشجوی رشته ی تاپه پس هیچوقت دیر نیست این یک

دو: باید یاد بگیری قوی باشی. یه کار رو انجام میدی درست شد خدایا شکرت بد شد سرتو بالا بگیر و بگو اره اشتباه کردم!

میدونم تمسخر چقدر درد بدیه.. ولی اوناییکه مسخره میکنن رو به چشم یه مشت وزغ زشت پیر پر حرف ببین

قورباغه زیاد حرف میزنه، قور قور میکنه، ولی وقتی موقع عمله میپره میره تو آب.. اون دلش خوشه که آب هست و زیر آب زنده است

پس تو باید برای زندگیت روی زمین بجنگی

دوستم تو دانشگاه اهواز یه آقا ۵۸ سالشه همکارش بود 

دندون میخوند 

متاسفانه کرونا گرفت فوت کرد 

تو ۲۹ سالته 

از گذشته درس بگیر تو تنها مشکلت اینه تایید دیگران برات مهمه 

دیگه از این به بعد اهمیت نده 

یه مسیر جدید رو در در پیش بگیر و برو جلو 

برو زبان انگلیسی بخون بعدنم معلم زبان تو آموزشگا ها بشو ! 

منم تا دیپلم خوندم داداشم میزد تو سرم ک چرا ادامه ندادی دختردایی ها ببین 😂منم برااینکه حرصش درارم گفتم تو چرا ادامه ندادی چرا سربازی نرفتی اخرین بار این حرف زد جلو زنش اینو بهش گفتم از رو رفت دختره هم گفت واقعا راست میگه بهش برخورد حتی داییام مسخرم میکردن ک تو سر زبون نداری هیچ جا بهت کار نمیدن اما من اهمیت ندادم کاری ک خوشحالم کرد انجام دادم به حرف کسی اهمیت ندادم رفتم سرکار کار خودمو میکنم الان خاله م تدریس میکنه برا سه تومن من ماهی هشت تومن درمیام و راضیم

من پرستاري دولتي خوندم

تو كلاسمون داشتيم كه چند سال پشت كنكور بودن يا چند نفر بودن كه ٣٠ سالشون بود 

براي شروع دير نيست به اين فكر كن ٤ سال ديگه يه ليسانس داري 

عیب ندارع

برگرد به شغلت

این خانواده ات هم بذار هر چی از دهنشون در میاد بگن

هنوز خیلی جا داری برای بچه دار شدن کلی راه هست برای بچه دار شدن

استرس آینده رو نخور

برو دنبال سرکغر

ببین الان 29 سالته پشیمونی حداقل کاری کن تو چهل سالگی دیگه این حسو نداشته باشی ده سال فرصت داری ما یه همسایه داشتیم پدر مادرش تو تصادف کشته شده بودن پدرش پزشک بود بعد این ازدواجج کرده بود شوهرشم دوس نداشت افسردگی شدید داشت دو تا پسر هم داشت چند سال بعد من رفتم آموزشگاه زبان دیدم این معلم زبانم هست... گفت با پسرم کنکور دادم پسرم معماری قبول شد منم زبان میخوام ببینی پشتکارشو خودشو نجات داد