جاري و خواهر شوهر 😔😔😔

و همسرم همه كار براي مامانش ميكردو با خواهرش و بماند كه چه قدو دعوا داشتيم و من كلي حرص خوردم اما تو تمام مراسماش بودم و چون خونمون بالاي خونه مادرشوهرمه كل جهازشم چيدم ارديبهشت باردار شدم كه سقط شد كلي اذيت شدم بيمارستان و اينا بدتر روحيم داغون شد و علتشم دعوايي بود كه خواهر شوهرم علكي راه انداخت و مادرشوهرمم به طرفداري از دخترش حتي اومد منو بزنه اما بازم همسرم...

الان بارداره ٣ ماهشه انقدر زوق ميكنن و مادرشوهرم بنايي داشت ٢ هفته با دختر باردارش خونه ما بودن كلي اذيت شدم اون هفته هم نامزدي برادر شوهرم بود بزرگتر از همسرمه و ورشكستس همسرم براش ماشين گرف و مغازه اجاره كرد كلي چك داد در صورتي كه خودمون نداريم و دختره هم كه جاريم شده تو تركيه كف پارتي باهاش دوست شد و اومدن ايران همش اونجا بود شبها ميخوابيد حالا واسه بله برونش كلي خرج كردن و مهريشم كلي سنگين تر از كن بود و كالا هم گرفتن در صورتي كه براي منو كلي دعوا كردن سر ١١٤ سكه و ١ دونگ خونه بي ارزش 

هر چي ميگم چرا برادرت با پولاي تو براي اون دختره اين همه خرج ميكنه و كار به مامانت اينا ندارم گوش نميكنه همش دعوا داريم 

حالم حيلي بده نميدونم چي كار كنم و با توجه به اين كه اولشه و من فقط بايد ببينم پولتي همسرم خرج ميشه بواي دختري كه اينجوري بوده و براي من هيچيش نيوده

عزيزم من حسادت نميكنم اذيت ميشم كه به قرون به پسر خودش نداد و به دامادش داد و اين كه از روز نامزدي من همش ميرفتن جلسه به اين اون سپردن هر روز خونشون خواستگاراي مزخرف ميومد پس معلومه كه حسادت ميكرد وقتي روز عروسي ما رفت سرويس طلا خريد در صورتي كه ما گير ١٠٠ بوديم حتي قرض هم ندادن بهم

با عذاب و تحليل روحيم

خب نميشه ميگه پدرم فوت كرده موظفم ميگم حتي وقتي بچتو كشتن اونا نميخوان ما رو ميگه مهم نيس من از جونمم بيشتر دوسشون دارم 

برادر شوهرم قبل از ورشكستگيش ٢ تا ماشين داشت و ما موتور يك بار ماشينشو نداد اما همسرم بواش ماشين عين خودمون خريد طلبكاراش توقيف كردنش يكي ديگه خريد و اينها همه با وام ...