سلام، من ۱۹ سالمه یک ساله نامزد هستم ، تو این یک سال تاحالا به خانواده شوهرم نگفتم بالای چشمتون ابرو هست،
من یک جاری دارم ۳۶ سالشه ولی رفتارش خیلیی بچگانه اس، ما تو هر مراسمی کی میرفتیم جاریم یواشکی ازم عکس میگرفت ۳ بار توی گوشیش دیدم به روش نیاوردم حالا بماند که یک بار هم عکس منو با فتوشاپ لخت کرده بود ، من بهش هیچی نگفتم تا اینکه یک ماه پیش تویه گوشیش دیدم ازم فیلم گرفته تو تولد لباسمم باز بود، ب همسرم گفتم باهاش دعوا کردن و همسر خودش گوشیشو شکست، بعد که رفت خونه گوشیمو نگاه کردم دیدم هرچی فوش بود به من داد من بازم هیچی نگقتم، دیشب تو خونه مادرشوهرم جمع بودیم دیدم جلوی من با خواشوهرم در مورد من پچ پچ کرد، ب خواهرشوهرم گفتم چی گفت ، گفت عروستون جلوی شوهرت باز میگرده (داشتم سفرع پهن میکردم), گفت کع میگه وقتی سفره باز میکنی خم میشه سینه هاش دیده میشه و داره ب شوهرت نشون میده ، من بازم هیچی نگفتم با نامزدم دعوا کردم، که مگه نگفتم وقتی اون اینجاس منو نیار ، ناخوداگاه گریه کردم همشون ریختن سرم که گریه نکن، اشتباه کرده ولی به روی جاریم نیاوردن گفتن پرو میشه بهش هیچی نگو دلم خیلی خونه😥😥😥😞اونقد گریه کردم اونم کیف میکرد عین جارو برقی هرچی دم دستش بود میخورد و میرفت از یخچال برمیداشت، بگو و بخند میکرد و منم داشتم منفجر میشدم، من چیکار کنم از دست این، یک هفته پیش هم گوشیشو زد شکست انداخت گردن همسرم