خانوم آقا سنتی عقد کردن آقا بعد یماه شروع میکنه پشت سرخاتواده دختره حرف زدن نمیزاره تنهایی جای بره حتی با باباش برای خرید جهزیه میگه تنها نرو دختره چون شوهرندیده بود قبول میکرد میگفت بعد عروسی درست میشه آقا میگه تو مادرتو حق نداری دکتر ببری داداشت وظیفشه بعد عروسی آقا نمیزاره خانوم بره خونه مادرش میگه خودم میبرمت فقط هفته ای یکبار شبا ده شب باید بخوابن آقا صبح تا عصر سرکاره خانوم تو خونه تنها بعدش هم نمیبره بیرون میگه باید به من برسی آقا پارنووید هم داره