2777
2789
عنوان

تنفر از همسر

352 بازدید | 16 پست

بچه ها۴ماه زایمان کردم

سزارین

تو اون روزای اول ک از بیمارستان مرخص شدم بچم زردی داشت باز رفتم بیمارستان چند روز

از اونجا ک اومد باهمسرم بحثم شد سردعوت کردن برادرش

از اون موقع از چشمم افتاده😔😔😔

اصلا ب فکرم نبود 

شرایطم درک نکرد

خیلی کارا میکنه خوشحالم کنه

اما دلم باهاش صاف نمیشه

چندساعت خوشحالم دوباره یادم میوفته حالم بد میشه

ناگفته نماندقبلا و  سر سقط قبلیم بازهم این کارا کرده بود

خیلی ناراحتم اعصابم داغونه😔

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

افسردگی بعد از زایمان باشه شاید.... شاید حساس شدی. سعی کن خوب به تغذیه ات برسی. و از دیگران هم گاهی ...

شوهرم ک همش ماموریته  صفر تا صد بچا همش تو چندماه با خودم بوده

متاسفانه کمک ندارم😔

به نظرم اگه مشکل فقط اینه گذشت کن اینطوری فقط کام خودتو تلخ میکنی

اخه همیشه تو جاهای حساس بجای اینکه ب فکر من باشه یا کمی ب منم توجه کنه

ب حرفای خاله زنکی مامانش توجه میکنه

چیکار کرده مگه؟ اگه بحث کوچیک بوده فراموش کن.

ببین من از بیمارستان اومدم بعد دوباره باشکم بخیه رفتم ۷روز بیمارستان برا زردی پسرم

اومدم خونه همون شب مامانش میگه برادرشوهرت دعوت کن

بعد بخدا تو تما بارداریم ک تنها بودم یکیشون حال من نپرسیدن

حالا من ب جهنم پسرم بیمارستان بود زنگ نزدن حالش بپرسن

بعد تو اون وقت ب جای اینکه فکر من باشه  وایساده بحث ک دعوت کن


سقط کرده بودم باز مادر شوهرم اومده میگه ب برادرشوهرت بگو

میگم خب بارداری تا ۳ماه ب کسی نمیگن برا این چیزا   بعد اولش نگفتیم الان ک سقط شده بگیم  ک فردا بگن واس عیادت گفتن

حالا من کاری ب مادر شوهرپ ندارم

بحثم رو شوهرم ک تو اون شرایط ک حال جسمی و روحی من خوب نیس

ب فکر چیه

شبیه اینام خیلی قبلا پیش اومده


ببین من از بیمارستان اومدم بعد دوباره باشکم بخیه رفتم ۷روز بیمارستان برا زردی پسرماومدم خونه همون شب ...

وا. به مادر شوهرت میگفتی حالت خوبه من سزارین شدم یعنی جراحی کردم بچم بیمارستانه الان دعوت کردن پسرت این وسط چی میگه؟؟ یک سر دارم هزار سودا سلامتی پسر خودم واجب تر از دعوت پسرته. 

اصلاااا درک نمیکنم تو زائویی بجای دیدن بچه بیان این چه خواسته غیر معقولی بوده این وسط😐😐😐. بردارشوهرت تازه ازدواج کرده؟


وا. به مادر شوهرت میگفتی حالت خوبه من سزارین شدم یعنی جراحی کردم بچم بیمارستانه الان دعوت کردن پسرت ...

نه برادرشوهرم پسر بزرگشه    بچش ۱۱سالشه

اصلا کی گفته تو مهمون میتونی مهمون دعوت کنی  خونه کسی دیگه


نههههه بدجور نوشتم😅

😂😂😂. آها متوجه شدم. مادرشوعرتم بیکاره بخدا. نمی‌دونم والا بعضی از این آدما وقتی پیر میشن ببخشیدا انگار بی عقل میشن. آخه زن حسابی خودت یه زمانی بچه آوردی می‌دونی سخته زایمان چه برسه طرف سزارین کرده باشه آخه این چه خواسته بیجا و نامعقولیه که از عروست داری. طرف داره درد می‌کشه خونریزی داره از طرفی بچه نوزاد کلی اذیت داره این وسط برادرشوعر رو‌دعوت کنی کجای دل بزاری 🤦🤦🤦. شوهرت باید می‌گفت مادر من زنم زاییده تو دنبال چی میگردی‌ آخه. نه اینکه بیاد همدست مادره بشه خون زنشو کنه تو شیشه. 

😂😂😂. آها متوجه شدم. مادرشوعرتم بیکاره بخدا. نمی‌دونم والا بعضی از این آدما وقتی پیر میشن ببخشیدا ...

منم دقیقا ب شوهرم این میگم

میگم مامانت گفته  مادرشوهره  انتظاری ندارم توچرا گفتی

اه ازشون متنفر شدم

منم دقیقا ب شوهرم این میگممیگم مامانت گفته مادرشوهره انتظاری ندارم توچرا گفتیاه ازشون متنفر شدم

🤦🤦🤦🤦. داره مقاومت می‌کنه که کارشون درسته.  اهمیت نده به حرفاشون مهم راحتی خودت و بچه ست. از این به بعد هر موقع همین طوری مادرشوعرت جلو از خودش کسی رو دعوت کرد بگو من آمادگی پذیرایی ندارم وقتی حالم خوب نیست یا وقت ندارم اگه خیلی اصرار دارین باشه اما خودتون بیاین آشپزی کنین و خونه رو تمیز کنین و کارای پذیرایی هم انجام بدین. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

حال دلتون خوبه

dellsaaa | 34 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز