2777
2789

همسایه دیوار به دیوارمون چند وقته یه باند بزرگ گرفتن همیشه این موقع شب باز میکنن صداش تا آخررر

در حدی که آینه اتاق  میلرزید تا ساعت یک، دو شب وضع همینه 

یبار همسرم ساعت یک و نیم شب رفت خیلی مودبانه بهشون گفت ک حداقل صداشو یکم کم کنین وقت استراحت.... یک ربع خاموش کردن دوباره باز کردن..

حالا خود اهنگا به کنار بعضی وقتا خوده مَرده میکروفن میگیره دستش صداشو میندازه پس کلش با میکروفن میخونه با اون صدای انکروالصواتش

سردرد شدم ب خدا

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ما هم همسایه این طرف هم اونطرف هرکدوم دوتا سگ نگه میدارن و جالب اینجاست این سگا خواب ندارن اصلا همش در حال واق واق کردنت😑

یه بار تو یه مجلسی یه گوشه نشسته بودم و حوصلم سررفته بود یه خانم انرژی مثبتی  اومد پیشم و بدون مقدمه بهم گفت چه دختر خوشگلی چه صورت قشنگی و رفت اون جمله یه حس مثبت و رنگی رنگی بهم القا کرد که توطول بیست سال زندگیم تاحالا نچشیده بودمش و هنوزم وقتی بهش فکر میکنم قلبم اکلیلی میشه وهمون چند تا کلمه معمولی منو اون شب تبدیل کرد به یه دختر پرانرژی و شاد.از اون شب به بعد تصمیم گرفتم منم همین حس مثبتو به اطرافیانم بدم و خجالت و تکبرو بزارم کنار و هرکسی که در نظرم یه نکته مثبت داشته باشه بهش یادآوری کنم و بگم که چقدر خاصش کرده شاید تونستم منم همین حس نابو بهش بدم😍❤️

اره بچه هاشون همسایه ازاری میکردن بعد خانوم بدش میومد چرا حرف میزنید کلا گردن گیرش خراب بود خداروشکر رفت

 بچه کورد.لبیک یامهدی سن ۱۸تا۲۵ سالگی خیلی عجیبه، بعضی ها هنوز گواهی نامه نگرفتن، بعضی ها دارن ی شرکت اداره میکنن، بعضی ها تاحالا هیچ رابطه ای نداشتن، بعضی ها بچه دارن، بعضیا دارن تو کشورای مختلف سفر میکنن، بعضی ها برای بیرون رفتن از خانوادشون اجازه میگیرن‌،تو این بازه سنی همه چی ممکنه.

ما که مجبور شدیم خونه عوض کنیم

همسایمون ۸ و نیم یا ۹ صبح اسپیکر میذاشت تو پنجره صدای قران و‌ روضه پخش میکرد بخدا همه مجتمع صداشون در اومده بود استشاد پر کردن‌شکایت کردن جواب نداد کار خودشو میکرد دیگه بلند شدیم از اونجا 

یکی از همسایه های ما پسر مجرده. تقریبا ماهی یبار رفیقاشو جمع میکرد و اهنگ میزاشتن البته نه در حدی که شما کفتی فقط یکم صداشو میبرد بالا تو راه پله شنیده میشد . 

یه شب مدیر ساختمون تمه رو جمع کرد همه باهم رفتن در خونش و باهاش دعوا کردن گفتن زنگ میزنیم پلیس .

دیگه همون شد اخرین مرتبه و تا الان حدود ۲ ساله صداش در نیومده 

همسایه های ما ازدم بی فرهنگن بچهاشون اصلا ادب ندارن 

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم 
ما هم همسایه این طرف هم اونطرف هرکدوم دوتا سگ نگه میدارن و جالب اینجاست این سگا خواب ندارن اصلا همش ...

همسایه ما سگ ندارن

ولی بچشون وظیفه پاس کردن رو به عهده گرفته.

نظرمو مینویسم و میرم.معمولا ریپلای نمیخونم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

عن ابدی

خزآآن | 47 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز