2777
2789
عنوان

بغض داره دیوونم میکنه گلوم باد کرده از ناراحتی

| مشاهده متن کامل بحث + 734 بازدید | 45 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خدا انشاالله کمکتون کنه خیلی سخته قشنگ میفهممت اروم اروم با همسرت خونه رو بچین وسایل اتاق ها رو بزار تو اتاق ها اشپزخونه و سالن هم همینطور بعد اروم اروم بازشون کن و بچین خودتم بخاطر چیزای الکی ناراحت نکن  

ممنون میشم برای خوشبختی و ازدواج خواهرم صلوات بفرستین  
نیستی ببینی چخبره نیستی همه چی داخله همه  مثه جنعه بازار شده اینجا

اگه اصفهانی بیام کمکت

خدا جونم ایمان دارم بهترین ها را برام کنار گذاشتی و به موقعش بهم میدی...ولی من صبرو تحمل ندارم😖

عزیزم توی سایت دیوار توی قسمت داوطلبانه یک سری افراد هستن رایگان به مردم کمک میکنن. با مشورت همسرت با یکیشون تماس بگیر بیان کمکتون

مـن هـمانی ام که بی تو...پای تمام دوست داشتنهایم ایستاده ام...🥺

وای خدای من 

بدترین روز زتدکیم تو چندسال اخیر اسباب وشی اخیرم بود با یه بچه رفلاکسی و کولیکیِ ۲۳ روزه😑😑😑

من که گذاشتم رفتم خونه مامانم 

شوهرم بدبخت تمام وسایل رو خودش جابجا کرد دوروز هیچی نخورده بودکمرش نابود شد. 

کارگر هم گرفتیم درنهایت اومد یه دستی به سروروی خونه کشید ولی هنوزم که هنوزه خونه؛ خونه نشده.

هنوز لباسهام نصف تو چمدونه نصف تو کشو اوووف 


دختر پاشو جمع کن برو خونه مادرت. شوهرت نم نم کارا رو انجام میده تو تو دست و پا نباشی بهتره. اینجوری باید همش بفکر شام و ناهار و استراحت و جای خواب تو باشه که


برو معطل نکن. یه سفر سه چهار ساعته هیچ خطری نداره

عشق با انگشت های کشیده پیانو مینواخت...من پا به پای پونه های وحشی میرقصیدم... باران می آمد...بهارنارنجها همه مست...هوا هوای تو بود...🍀

عزیزم ...ناراحت نباش کم کم جمع میکنی دیگه...منم تو شرایط تو بودم ..تازه کارای شوهرمم بود و باید انجام میدادم...ی مدت هم توبیمارستان بستری بودم بچه هامو گذاشتم خونه دوستم..هیچ همراهی هم نداشتم ..شوهرم پاشد اومد بیمارستان پیشم .من با اون حالم باید باز کارای اون رو هم انجام میدام   برا خودت ی برنامه ریزی کن حتی بنویس رو کاغذ بزن ی جا که ببینیش هر روز کارایی رو که میتونی انجام بده اونایی هم که نمیتونی یا همسرت یا ی کارگر بگیر انجام بده

عزیزم پاشو خودت آروم آروم کارای خونه رو انجام بده اگه اینطوری پیش بره تا چند ماه باید همون طوری باشیاااااا.فقط سنگینارو نگه دارواسه شوهرت

ببین عزیزدلم همینم که هستم اگه میخوای مثل(بقیه)باشم بقیه هستن.

خب چون بارداری  اولا اروم باش  و به این فکر کن که بالاخره  همه چیز سر نظمش میرسه فقط  اولا که کمک میخوای و زمان .  و خودت که بتنهایی نمیتونی  پس از شوهرت کمک بگیر  و اول  اجاق گازو درست کنه برات  و هر روز  یه چندتا  بسته هارو باز کن و جا بده  و از اشپزخونه شروع کن و بعدشم  اتاق نشیمن و بعدم اتاق خواب  و ....  ولی کمک باید شوهرت کنه بهت.

اول آشپزخونتو مرتب گن.ماشیل لباسشویی ویخچال وگاز رو وصل کن.بعد وسایل آشپزخونه رو تو آشپزخونه‌پنتقل کح که بهدن یواش یکاش سر فرصت بچینی.بعدش وسایل اتاقت رو تو اتاق منقل کن.کسایل بزرگارو شوهرت با کمک یکی بالاخره دوستی برادری  که داره جابه جا کخ بقیش رو باهم جمع وجور کنین.با غصه خوردن که وسایلات سر جاش قرار نمیگیره عزیزم.یا علی بگو وبلند شو.هروقت هم خواستی استراحت کن ویه چیزی بخور


وای خدای من  بدترین روز زتدکیم تو چندسال اخیر اسباب وشی اخیرم بود با یه بچه رفلاکسی و کولیکیِ ...

شوهرم هیچ کاری بلد نیست.

باورنمیکنی...

شوهره تو لابد بلد بود..

اینقدر حالم بده ک قابل وصف نیستم 



راست میگی دور آدم که شلوغ باشه اعصاب برای آدم نمیمونه .گوشیت رو خاموش کن اول از یه اتاق ذره ذره شروع کن به چیدن بالاخره از دست رو دست گذاشتن که بهتره .تو بشین بگو شوهرت سنگینا رو بیاره تو همون جوری نشسته جابجا کن .دیگه چاره ای نیس .یه یا علی بگو کم کم شزوع کن .امیدت هم به کسی نباشه اصلا .کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.سعی کن مدیریت کنی اصلا آرامش آدم تو بی توقعیه.شروع کن به صلوات فرستادن و آروم آروم کاراتو بکن.


آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست.///گرد سم خران شما نیز بگذرد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792