2777
2789
عنوان

وای بیایید بگم چی شد مُردم و زنده شدم😭😭😭

| مشاهده متن کامل بحث + 1408 بازدید | 61 پست

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

کاشکی یکم دوره های امداد و نجات واسه مردم میذاشتن که سر این چیزا به فنا نرندر این مواقع که یه نفر چی ...

آره بخدا خوبه آدم بفهمه باید چیکار کنه

بعضی هارانمیشه قانع کرد،باید به نفهمیشون احترام گذاشت☺️
وای خدا رحم کرده🥺چه وحشتناک یه فوبیای دیگه به فوبیاهام اضافه شد اونم نه برای خودم برای پسرم میترسم� ...

دقیقا 

منم بچه هام رو به قند عادت نداده ام دختران چایی رو بدون قند و نبات میخورن همیشه 


من هم چند بار تجربه داشتم و اطرافیان فکر کردن دارم شوخی میکنم تا خودم حالم جا اومد و گفتم شوخی نبود

🤕🤕🤕

بعضی هارانمیشه قانع کرد،باید به نفهمیشون احترام گذاشت☺️
وای خدا کمک کرده شکر

اره واقعا

امروز ۲شهریور۱۴۰۳ ساعت ۱۶و۳۰دقیقه اولین لگدزدنای نی نیمو فهمیدم الهی قربونش برم دخترنازم نفس مامان  خدایا مسافرکوچولوموسپردم بخودت بسلامت ب مابرسون  
منم همچنین تیغ ماهی

هوم تجربه نداشتم 

من تپ دریا بودم یهو زیر پام حالی شد اصلا ی حالت وحشتناک سکوت نه جیغ میشد بکشم نه هیچی خیلی بد بود

 هر "پرهیزکاری" گذشته ای دارد وهر "گناه کاری" آینده ای! پس قضاوت نکن.میدانم اگر:قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم،دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد...تا به من ثابت کند.در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم.محتاط باشیم، در "سرزنش "و"قضاوت کردن" دیگران وقتی؛نه از " دیروز او" خبر داریم، نه از "فردای خودمان"🌼🤍
هوم تجربه نداشتم من تپ دریا بودم یهو زیر پام حالی شد اصلا ی حالت وحشتناک سکوت نه جیغ میشد بکشم نه هی ...

یا خدا

از ما هیچ‌چیز باقی نمی‌ماند جز خاطراتی که در آن دلیلِ حالِ خوبِ کسی بوده‌ایم .

هوم تجربه نداشتم من تپ دریا بودم یهو زیر پام حالی شد اصلا ی حالت وحشتناک سکوت نه جیغ میشد بکشم نه هی ...

وای یک ماه پیش بودتقریبا از اتفاقای دریا میگفتن ودقیقا همین چیزی که شما میگید ومن تا اون لحظه نمیدونستم دریا اینهمه خطرناکه تاپیک خیلی خوبی بود

وای خدا رحم کرده🥺چه وحشتناک یه فوبیای دیگه به فوبیاهام اضافه شد اونم نه برای خودم برای پسرم میترسم� ...

آره گلم اصلا نذار قند بخوره باچایی من که بزرگ بودم یهو پرید تو گلوم اونا که کوچیکن نمی‌فهمن بخداخیلی وحشتناک بود 

بعضی هارانمیشه قانع کرد،باید به نفهمیشون احترام گذاشت☺️

دیروز ظهر مامانم میخاست سوپ بخوره استخون مرغ گیر کرد گلوش

قشنگ کبود کبود شد خفه شد دورازجونش

هممون هول شده بودیم من گریه میکردم یهو داداشم از پشت بغلش کرد و همین روش که باید فشار بدی رو انجام داد استخون پرید بیرون😑😑😑😑

خیلی بد بود خیلی

کسي چه ميداند...شايد اين جهان،جهنم جهان ديگريست....
من بچه بودم شاید ۱۲سالم بود هیچی نمی‌فهمیدمفقط گفتم دیگه کارم تمومهواقعا نفس کشیدن نعمت بزرگیه!خدایا ...

اره واقعا خیبلی ترس بدی افتاد بم 

 هر "پرهیزکاری" گذشته ای دارد وهر "گناه کاری" آینده ای! پس قضاوت نکن.میدانم اگر:قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم،دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد...تا به من ثابت کند.در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم.محتاط باشیم، در "سرزنش "و"قضاوت کردن" دیگران وقتی؛نه از " دیروز او" خبر داریم، نه از "فردای خودمان"🌼🤍
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز