بچه برادر شوهرم اومد خونمون.. 3 سالشه.. برذاشته روی ال ای دی کلی خش انداخته.. به خانوادش با خنده میگم ولی ته دلممم پر از اعصاب خوردیه.. وقتی یادم میاد بابام با چه زحمتی جهازمو خریداز خودم بدم میاد...
بعدش تعجب میکنن و میخندن... مادذ شوهرم همیشه بدبین.. میگه فلانی حالا همش دختر خواهراش خیاطن..هی میگ اینو واسم دوختن... بهش دراومدم گفتم بخدا منم خیلی دوس ذارم منتاها پسرت خیلییی همراهیم نمیکنه.. واسم پارچه نمیخره... توروخدا یکم ارومم کنین و بگین باید چیکار کنم