2777
2789

سلام دوستان 

بنده عمل فیستول مقعدی پری آنال از طریق نخ گذاری یا همون سِتُن انجام دادم

بخاطر همین عضو نی نی سایت شدم هرکی سوالی داشت بپرسه جواب میدم 

چون خودم قبل از عمل خیلی سوال تو ذهنم بودو خیلی استرس میکشیدم دوست داشتم تجربمو در اختیار کسانی که با این مشکل مواجهند رو قرار بدم

امیدوارم مفید باشه براتون 

من از وقتی یادمه از دوران نوجوانی یبوست میشدم، با این مشکل دست و پنجه نرم میکردم تا زمانی که ازدواج کردم و بچه دار شدم و در زمان بارداریم به دلیل اینکه کم خونی شدید داشتم و روزی ۴تا فروس سولفات و یدونه ففول مصرف میکردم یبوستم چندین برابر شد و از همون موقع دچار مشکلات مقعدی هم شدم مثل شقاق و هموروئید 

تا اون روز خیلی دکتر گوارش رفته بودم اما بهبود زیادی نداشتم 

خلاصه سزارین شدم و بعد از اون درد در ناحیه مقعد شریک تمام لحظه های زندگیم شده بود

یکم سنم کم بود(۲۱) و خجالت میکشیدم بابتش برم دکتر حتی با کسی راجبش صحبت نمیکردم حتی همسرم همینطور پیش میرفت و من خود درمانی میکردم انواع پماد(ام جی و ...) استفاده میکردم و کما بیش بصورت مقطعی بهتر میشدم و مجدد با ی بار یبوست شدن دوباره دچار شقاق میشدم 


البته در طی این مدت هموروئید دار هم شده بودم

تا اینکه سال ۹۸ بودو خواهرم متوجه مشکلات مقعدم شدو مجبورم کرد برم دکتر 

ی دکتر خانم پیدا کردم و رفتم‌پیشش 

خوب بود خداروشکر خیلی بهتر شدم

تا ۱۴۰۰ که من شروع کردم به گرفتن رژیم لاغری 

تو این رژیم روغن و شکرو کلا حذف کرده بودم و هرچقدر وزن من پایین میومد مشاورم رژیم جدید با دریافت کالری کمتر تنظیم میکرد و اونجور که باید معده و روده من پر نمیشد از غذا که هر روز دفع داشته باشم همزمان ورزش ( بدنسازی) میکردم و تو باشگاه وزنه های سنگین میزدم که باعث فشار روی مقعد آسیب دیده ی من میشد 

در طی این مدتی ک عرض کردم همیشه داروهای گیاهی دم میکردم میخوردم تا بتونم دفع داشته باشم 

۱۸کیلو کاهش وزن در طی ۹ماه داشتم و شدم ۵۵ کیلو، همه چی خوب بود تا اینکه ی روز بعد از دفع دچار درد شدیدی شدم میدونستم شقاق شدم دردش برام آشنا بود اما بعدش منه خر رفتم باشگاه و وزنه میزدم چند روز گذشت هرچقدر درمان میکردم فایده نداشت و دردش هی بیشتر میشد و کلا زمین گیر شدم انقدر که شبو روزم گریه شده بود 

خلاصه نتونستم تحمل کنم دردش جوری بود انگار مداااام یک تکه ذغال داغ روی مقعدم بود سوزش وحشتناکی داشت و ورم بزرگی کرده بود و بی نهایت دردنااااک

من که انقدر از عمل و کلا محیط بیمارستان میترسم حاضر به عمل شدم و تهران نوبت گرفتم از دکتر عبدالرحیم قمری( خونه خودم کرجِ) رفتم و بماند ۵ساعت بیشتر معطل شدم تو مطب و کارمم فقط گریه زاری بود از درد جفت جفت مسکن میخوردم تا اینکه نوبتم شدو معاینه کردو گفت بله باید این ورم برداشته بشه و من تو مطب با استفاده از لیزر انجام میدم، منم به حدی درد داشتم که گفتم هرکاری میکنی بکن فقط منو از این درد راحت کن 

نوبتم شد برای لیزر ی خانمی منو راهنمایی کرد اتاق بغلی و بعد از پوشیدن لباس مخصوص روی تخت دراز کشیدم، دکتر اومد ومنم ب خیال خودم الان حتما با ی بیهوشی کوتاه مثل خواب مصنوعی بیهوش میشم و عمل با لیزر رو انجام میده 

اما بهم گفت دمر بخواب و اطرف مقعدم و ۷ الی ۸مرتبه آمپول زد، من خودم متحمل درد زیادی بودم و درمانده، اون لحظه دکتر هم که اولین آمپول و زد ناخودآگاه جیغ زدم از درد وحشتناکش که یکدفعه با تشر گفت عههه چ خبرته ساکت شو اصلا انجام نمیدم پاشو پاشو جمع کن منم با وجود درد زیادم التماس گونه همش میگفتم نه آقای دکتر تورو خدا خواهش میکنم باشه ساکت میشم( خدا لعنتش کنه این چ رفتاریه آخه با بیمار)

تا اینکه راضی شدو بقیه آمپولها رو فرو کرد در اطراف مقعدم به اصطلاح بی حسی موضعی، ( ناحیه مقعد بخاطر عصبهای زیادی که داره درد شدیدی در اونجا حاصل میشه) برای من درد رو درد شد

شروع کرد به عمل لیزر حدود ۲۰ دقیقه طول کشید خداشاهده در تمام این ۲۰ دقیقه داشتم درد میکشیدم و در سکوت اشک میریختم‌ و براشون مهم نبود، در مورد کارای بعد از این عمل نمیگم چون فقط میخواستم پیشینه م رو در مورد مشکلات مقعدم بگم تا برسم به عمل فیستول، در مورد دکتر قمری هم فقط تجربه م رو گفتم که درد کشیدن بیمار براشون مهم نیست و فقط پول دراوردنِ بیشتر در زمان کوتاه براشون مهمه، سال ۱۴۰۰ هزینه لیزر من ۳میلیون و ۵۰۰ هزار تومن شد 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

از اون روز به بعد کلااا زمین گیر شدم نابود شدم از اینکه انقدر در میکشیدم 

بمن گفته بودن سوالی داشتی در پیامرسان واتساپ بپرس 

ب دکتر گفتم درد شدید دادم نمیتونم از جام پاشم و اینا شرح حال که دادم گفتن استراحت معنی ندارد پاشو به کارو زندگیت برس😐

به دکتر قدیم خودم خانم دکتر مراجعه کردم گفتن لبه مقعدت ی چاک بزرگ برداشته از ناحیه عمل لیزر بودش 

ظاهرا در این عمل لیزر دچار تنگی مقعد شده بودم و با هربار دفع به دهانه مقعد فشار میومد و تَرَک برمیداشت 

دقیقا ۴ماه شبو روز تو جا بودم و افسردگی گرفته بودم گاها به خودکشی فکر میکردم اما بخاطر پسرم منصرف میشدم هر دکتری بگید رفتم حتی ی دکتر طب سنتی تو همدان بهم معرفی شد ایشونم مرتب نسخه داروهای گیاهی میکردو منم میخریدم و بی فایده، آنلاین ویزیت میشدم پیش ایشون داروهای گیاهی دست ساز برام‌پست میکردن باز همه چی بی فایده

تا اینکه ی دکتر تو کرمانشاه بهم معرفی شد( دکتر محسن بهرامی فوق تخصص گوارش) رفتم پیش ایشون بعد چند روز کولونوسکوپی برام انجام داد تو مطب خودشون با بیهوشی خواب مصنوعی هیچی نفهمیدم گفتش روده هات خیلی گشاد شدن و از برای مقعدم هم یکسری دارو داد با طرز استفاده ای که خودشون گفتن انجام بدم( اینجوری که با انگشت پمادو فرو میکنی تو مقعد و دو بند انگشت داخل ببرو بچرخون، از اپلیکاتور پماد استفاده نمیکردم) با این روش خوب شدم و برای یبوستم هم پودر پیدرولاکس و شربت لاکتولوز دادن که مصرف میکردم دفع نرمالی داشتم خلاصه که خوب شدم و سه سال تحت نظر ایشون بودم تا همین سال ۱۴۰۳ 

این از پیشینه مشکلات یبوست و مقعدیم تا شهریور امسال که پریود بودم خیلی بی دلیل دوبار پشت سر هم عذر میخوام اسهال شدیدددد شدم بعد یکی دو روز یبوست شدیدددد شدم😐 که خیلی بهم فشار اومد بعد از چند روز حس میکردم ی برامدگی خیلی ریز کنار مقعدم به سمت پشتم بوجود اومده نمیدونستم چیه گوگل کردم فهمیدم آبسه س😭

بعدش هرچقدر راجبش میخوندم متوجه شدم تنها راهش عمله و بعدا تبدیل به فیستول میشه تا اون روز نمیدونستم آبسه و فیستول چیه اصلا


خلاصه شبو روزم شد گریه گریه گریه و تداعی اون لحظات کذایی که لیزر انجام دادم و متحمل چه درد و عذابی شدم

از همین نی نی سایت تعریف دکتر شهرام منوچهری رو خوندم و زنگ زدم نوبت گرفتم برای ۱ مهر ۱۴۰۳


مراجعه کردم و دکتر با ی معاینه کوتاه گفتن فقط عمل 

منم همونجا گریه م گرفت و تاااا خود خونه گریه کردم 

با منشیشون خانم بابایی هماهنگ شدم برای عمل 

در همین گیرو دار آبسه من که اندازه ی لپه بود ترکیدو سر باز کرد( البته بگم که هیییچچچ دردی نداشتم) 

به خانم بابایی اطلاع دادم که باوجود این اتفاق باز هم نیازی به عمل هست؟ که گفتن دکتر میگه اگه کامل تخلیه نشه عود میکنه و برمیگرده


من عمل و کنسل کردم و به دنبال راه گریزی از عمل بودم که رفتم کرمانشاه پیش دکتر بهرامی به امید اینکه ایشون بگه عمل لازم نیست

ایشون برام ام آر آی با تزریق نوشتن برگشتم کرج انجام دادم و جوابش که اومد برای دکتر فرستادم و تلفنی صحبت کردیم گفتش که بله ی فیستول داری که باید عمل بشه😭

خدای من شبها تا اذان صبح بیدار بودم و گریه میکردم تمام جونم از استرس بی حرکت شده بود الهی هیچ بنده ای به این حال و روز گرفتار نشه 


به خانم بابایی پیام دادم برای هماهنگی جهت عمل 

چند روز طول کشیدو اولین نوبت عمل و برام رزرو کردن ایشون 

با وجود ترس و استرسی که داشتم از عمل فرار نمیکردم و میدونستم چاره ندارم و هرچقدر بیشتر بگذره عمق فیستولم بیشتر میشه بنابراین اوصاف رفتم برای عمل ۲۱مهر ۴۰۳


زمان بیهوشیم حدود یک‌ساعت بود به هوش که اومدم درد زیادی داشتم برام مسکن زدن ۵۰درصد بهتر شدم 

آوردنم بخش اونجا باز دردم بیشتر شد باز برام مسکن‌زدن و کاملا آروم گرفتم 

گفتن آبمیوه باید بخوری خوردم 

بعدش پرستار اومد گفت ی فتیله داخل مقعدتون هست باید خارجش کنیم ( من همورویید هم داشتم که دکتر در حین عمل فیستول همورویید رو هم برداشته بود، که خودم تا ده روز بعدش نفهمیدم فکر میکردم در حین عمل فیستول مقعدم جر خورده😂 درواقع من دوتا عمل همزمان شده بودم) 

فتیله داخل مقعد از برای عمل همورویید بود 

با خواهرم منو بردن داخل دستشویی و خواستن فتیله رو بکشن بیرون که اجازه ندادم گفتم بزارین خودم درش میارم گفتن میتونی خودت دربیار


به حالتی که روی توالت ایرانی میشینم نشستم و نفس عمیق و خودم و شل کردم و آروم آروم فتیله رو کشیدم بیرون و شکر خدا هیچ دردی حس نکردم

یعدش گفتن باید ادرار داشته باشی تا مرخصت کنیم 

بعد از گذشت حدود ۴ الی ۵ساعت از عمل مرخص شدم اومدم خونه رفتم حموم و لباسامو عوض کردم تو آینه نگاه کردم دیدم ی نخ پشت مقعدم توی کانال فیستولم قرار گرفته 

بخاطر دریافت مسکن هیچ دردی نداشتم، یکم سوپ خوردم و خوابیدم 

داروهام شربت و پودر ملین بود

قرص مسکن و آمپول کوتورولاک بود

قرص سیپرو فلوکساسین و مترو نیدازول بود

مرتب همه رو برنامه ریزی کردم طبق دستور پزشک میخوردم ساعت ۱ شب ۳ شب ۵صبح هم حتی بیدار میشدم دارو میخوردم

چون نمیخواستم با هم تداخل پیدا کنن بعضایشون میافتاد برای نصف شب 

روز بعد از عمل احساس دفع داشتم و منم وحشت کرده بودم که چی میشه 

رفتم بعدش هم درد داشتم ولی خب آمپول و قرص مسکن دریافت میکردم از توالت ایرانی استفاده میکردم ترسش همون دفعه اول بعد از عمله بعدش دیگه نمیترسی فقط باید داروها و خوردو خوراکت و جوری تنظیم کنی که نه یبوست بشی نه اسهال این خیلی مهمه

 روزی ۷ الی ۸ مرتبه هربار ۱۰ دقیقه تو لگن آب گرم میشستم 

محل رو روزی یکبار با شامپو بچه شستشو میدادم 

موضع رو اول با گاز استریل بعد با سشوار کامل خشک میکردم بعد هم ی گاز استریل دیگه‌میزاشتم روش 

مرتب عفونت دفع میکردم از محلِ نخ

روزا بلند میشدم کم‌کم پیاده روی آهسته میکردم تو خونه اکثرا دراز میکشیدم اونم فقط به پهلو میتونستم دراز بکشم 

طاق باز نمیتونستم درد داشتم

انقد پهلو به پهلو میشدم که کناره های بدنم درد داشتن خصوصا پاهام 


۹ روز بعد از عمل نوبت اولین ویزیتم بود

رفتم و دکتر اول زخم رو فشار دادن( زخمی که نخ داخلش بود) بعد نخ و کشیدن

کشیدن منظورم این نیست کامل کشیدن دراوردن نخ رو چپ و راست کردن و ی تکون کشیدن ب سمت بیرون 

واااای نگم چ دردی بود چقدر گریه میکردم 

تازه ازونجا به بعد بود که کارم با نخ شروع شد درواقع دوران نقاهت سختم ازینجا شروع شد 

دکتر گفت ازین بعد روزی یک مرتبه نخ و میکشی 

از اون روز تا روز بعدش یکسره گریه میکردم😂

من که نمیتونستم نخ و بکشم اصلا فکرشم نمیتونستم بکنم خودم این کارو انجام بدم 

خواهرم برام انجام میداد 

از اون روز به بعد یکساعت قبل از نخ کشی یدونه مسکن میخوردم 

 ده دقیقه تو لگن آب گرم میشستم 

موضع رو با سشوار خشک میکردم و خواهرم اسپری لیدوکایین میزد بعد از ۲۰ دقیقه به حالت سجده قرار میگرفتم و خواهرم همونطور که دکتر گفته بود نخ و میکشید و منم بعدش آبغوره میگرفتم😂

در کل بخوای حساب کنی اونقدرا هم سخت نبود مثلا من در طول روز با خودم میگفتم خب چیه مگه گلوله که نخوردی

 روزی ده دقیقه درد میکشی تموم میشه میره دیگه ولی به حرف آسون بود لحظه ی نخ کشی که میرسید انگار جونمو میخواستن بگیرن😂

گذشت و گذشت  حدود یکماه زخم مقعدم از بابت عمل هموروئید خوب شد دیگه از ناحیه مقعد درد نداشتم فقط با نخ درگیر بودم 

زمان پریودیم که نردیک بود نزاشتم پریود شم الدی میخوردم حدود ۴۰روز پریود نشدم تا زخم مقعدم کامل خوب شد 

نخ کشی رو با وجود ترسهام دردها و استرسی که میکشیدم و هر لحظه گریه میکردم هر روز روزی یک مرتبه انجام‌میداد برام خواهرم 

به خودم میگفتم باشه گریه کن ناراحت باش حتی درد بکش ولی باید اینکارو ( نخ کشی ) انجام بدی  بلاخره که چی باید نخه دربیاد یا نه 

پس تحمل کن صبور باش تا پروسه درمانت تکمیل بشه

به خودم روحیه میدادم 

هرشب تو دفترم شکر گزاری مینوشتم ازاینکه خدا بهم سلامتی دوباره داره ازش سپاسگزاری میکردم


روزی ۴ الی ۵ مرتبه موضع رو میشستم و با گازو سشوار خشک میکردم و پانسمان میکردم 

دو هفته بعد نوبت ویزیت دومم بود

 

رفتم خدمت آقای دکتر ازشون خواهش میکردم شما نخ و نکشین ما خودمون تو خونه انجام‌میدیم😂

چشمم ترسیده بود از سری اول که دکتر نخ و کشیدن

دکترهم بامهربونی قبول کردن خداروشکر ولی معاینه کردن شرایطم دستشون باشه که گفتن خوبه مشکلی ندارم 

برگشتم خونه و دوبااااره تکرار مجدد روزهای قبل و نخ کشی و اینا دیگه ی جورایی قبول کرده بودم این دردِ هست بخوای نخوای باید تحملش کنی و صبور باشی 

از لحاظ شرایط عممومیم سرپا شده بودم همه کارای خونه رو خودم انجام‌میدادم مشکلی نداشتم دیگه خداروشکر از لحاظ دفع هم داروهام و جوری میخوردم نه یبوست بشم نه اسهال 

دکتر گفتن ماست دوغ ترشی فست فود ادویه جات نخورم 

مجدد دو هفته بعد رفتم برای ویزیت

 تا اینجا ۳۵ روز از عملم گذشته بود و همچنان نخ و داشتم 

فیستول چیه؟

 فیستول یه مجرای چرکی هستش، یه تونله که از داخل روده به سمت سطح پوست سر باز میکنه


چه زمانی داخل این مجرا نخ گذاری ( ستن) استفاده میشه ؟ 

زمانی که این تونل عضلات اسفنکتر مقعد رو درگیر کرده باشه برای جلوگیری از، از بین رفتن عضلات که بعدها منجر به بی اختیاری میشه ستن (نخ) کار گذاشته میشه که وقتی به مرور درمیاد آسیبی به عضله نمیرسه و دچار بی اختیاری نمیشه


ستن چجوری فیستول رو از بین میبره و از ریشه درمانش میکنه؟

 ازونجا که اگر این تونل کاملا بسته نشه ( گوشتش بهم جوش بخوره)  و به هر دلیلی حتی اگر حفره ی کوچکی درون این تونل ایجاد بشه باعث عود فیستول میشه ، ستن یکی از راههای مطمئن برای جلوگیری از عود فیستول هستش به اینصورت که وقتی روزی یکبار نخ رو ی تکون میکشی ( یک سر نخ داخل روده هستش و سر دیگری بیرون از سطح پوست) باعث میشه از سمت روده به سمت سطح پوست حرکت کنه و اون مقدار فضایی که خالی میشه جوش بخوره و حفره ایجاد نشه

این کار مدتِ یکم‌طولانی زمان میبره اما حتما نتیجه ی مطلوبی میده 

دو هفته بعد مراجعه کردم به مطب آقای دکتر که سومین ویزیت بعد از عملم محسوب میشد

آقای دکتر معاینه کردن رخم و فشار دادن و نخ و کشیدن، جونم به لبم رسید اما خب خودمو آماده کردم برای دردش😢 از طرفی آستانه ی تحمل دردم بالا رفته بود

شرایطم مساعد بود و به منزل برگشتم ( راستی مصرف داروهای چرک خشک کن بعد از ویزیت دوم به دستور دکتر قطع شد، دیگه فقط داروهای ملین استفاده میکردم)

مجدد نخ کشی های هرروزه شروع شد هر روز سر یک ساعت معین انجام میدادیم

الان که تعریف میکنم خیلی آسون به نظر میرسه اما هرروزش برای من ی سال میگذشت هر روز، هرچقدر که به زمان نخ کشی نزدیک میشدم انقدر که مضطرب میشدم انگار میخواستن ببرنم پای چوبه دار😂

ولی خب چاره ای نداشتم با ذکر گفتن و حواس خودمو ب چیزی پرت کردن آروم میشدم


این اواخر دیگه تحملم تموم شده بود دوباره گریه کردنهای هر روزه م شروع شده بود شب تا نصفه شب اشک میریختم

درد نداشتم ها ولی اوضاع روحیم به هم ریخته بود

 

سه هفته بعد نوبت ویزیت بعدیم بود از یه هفته قبلش حالم بد بود همش به اینکه  باز باید درد شدیدی رو تجربه کنم فکر میکردم و تو دلم خالی میشد دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت حس میکردم هیچکس درکم‌نمیکنه رنجور و حساس شده بودم 

هر لحظه به خدا پناه میبردم، باهاش حرف میزدم و اشک میریختم، شکر گزاری مینوشتم، همش ذکر میگفتم که فقط آرامش داشته باشم 

همش با خودم آینده رو تصور میکردم که بلاخره این روزاهم تموم میشه، نخ درمیادو راحت میشم از این دردِ هر روزه

سه روز مونده بود به نوبت ویزیت چهارمم

رفته بودم خونه خواهرم (همسایه ایم) که نخ و بکشه 


خیلی حالم گرفته بود دیگه حس نا امیدی همه وجودمو گرفته بود آماده شده بودم که خواهرم نخ و بکشه ( لیدوکایین زده بودم) 


انگار که تحملم تموم شده بود همش دست دست میکردم و زمان نخ کشی و عقب مینداختم

دیگه وقتی میخواستم وایسم که نخ و بکشه قبلش تو دلم گفتم خدایا الان که خواهرم نخ و میکشه من درد خیلی کمی رو احساس میکنم چون میدونم تو نمیزاری من درد بکشم

و وایسادم 

خواهرم نخ و گرفت تو دستش که بکشه ی صدای محکمی اومد من فکر کردم دستکشش پاره شد


دستکش پاره نشده بود خواهرم دوباره دست برد نخ و بگیره و بکشه یکدفعه نخ افتاد تو دستش 😢

نخ کاملا دراومد🥺

بعد از گذشتِ ۵۵ روز از عمل 

و گذشتِ ۴۶ روز نخ کشیِ هر روزه ( به دستور دکتر ۹روز بعد از عمل شروع کردیم به نخ کشی)

هیچکس نمیتونه حال اون لحظه مو درک کنه، بی اختیار فقط گریه میکردم 

فاصله ی بین ناامیدی و امیدواری رو دیدم که چقدر کمه کارِ خدا بود

مطمئن بودم خدا صدامو شنیده و رحمی به حالم کرده 

به خانم بابایی پیام دادم و گفتم نخ دراومده، گفتن روزی دوبار به محل زخم ژل بزن و زخم و فشار بده تا بسته نشه و اولین نوبت مراجعه به مطب رو برام رزرو کردن

سه روز بعد نوبتم بود رفتم مطب آقای دکتر معاینه کردن جای زخم و فشار دادن و فرمودن هیچ مشکلی نیست، جای زخم هم حدود دو هفته زمان میبره تا جمع بشه فقط باید روزی یکبار ژل بزنم و فشارش بدم که از سطح پوست بسته نشه ، زخم از کف به سمت سطح پوست  باید گوشت بیاره و خوب بشه 

انجام اینکار اصلا درد نداره و خیلی خیلی کم ترشح داره تا زمانی که کاملا خوب بشه و دیگه نیازی به مراجعه ی بعدی نیست و درمانم کامل شدو تمام


عمل فیستول، عمل سختی نیست و راحته 

اما دوران نقاهت خیلی دردناک و سختی داره، مطمئنم اگه خواهرم نبود من هیچوقت خودم نمیتونستم نخ و بکشم بیچاره میشدم 

اگه کسی از اعضای خانوادتون همچین عملی انجام داده خواهش میکنم اگه خودش نمیتونه کمکش کنید نخ رو هرروز براش بکشید که زودتر ازین درد خلاص بشه

قبل از عمل تصورات وحشتناکی داشتم( بجز نخ کشش ) اما شاید تنها ۵۰درصدش واقعیت داشت که خب با مصرف مسکن کنترل میشد 

جدای از همه چی انتخاب دکتر خوب و حاذق اولویت در روند بهبودی هستش که به لطف خدا من با آقای دکتر شهرام منوچهری آشنا شدم و با توجه به معرفی دکترهای زیادی بنده اصرار داشتم فقط توسط ایشون عمل بشم

دستشون خیلی سبکه بخدا ایمان قلبی بهشون داشتم و دارم بسیار محجوب و مومن هستن حتی ی معاینه ساده رو با گفتن بسم الله انجام میدن 

هرروز نه تنها خودم بلکه تمام اعضای خانوادم براشون آرزوی طول عمری باعزت توام با سلامتی از خدای مهربان براشون خواستاریم 

ان شاءالله همیشه برقرار و پیروز باشند و با دستان توانگر و هنرمندشون به بیماران سلامتی هدیه بدهند❤

همچنین آرزوی سلامتی برای خانم بابایی( منشی آقای دکتر) دارم که در هرلحظه و هرساعت خیلی سریع پاسخگوی پیامهای من بودند و پیگیر سلامتیم

بانویی بی مثال و پرمهرو مهربان❤


امیدوارم ثبت این تجربه به دردتون خورده باشه 

اگه سوالی داشتین درخدمتم حتما پاسخگو هستم

یا حق💚



سه روز مونده بود به نوبت ویزیت چهارممرفته بودم خونه خواهرم (همسایه ایم) که نخ و بکشه خیلی حالم گرفته ...

سلام عزیزم .خداروشکر ک خوبید . من سه روز پیش ستون گذاری کردم . گفتن ۷ ۸ مرتبه توی آب گرم بشینم و نخ رو بکشم . ولی من راستش روزی یکی دوبار اینکارو کنم ‌. خیلی اذیت میشم ..... میشه بهم بگید چند دقیقه نخ رو میکشیدید ؟ در حد چند ثانیه کافیه ‌؟

 گروهی توی ایتا هست در خصوص مشکلات چشمی مثل کلوبوم لرزش میکروفتا ......در صورت تمایل درخواست دوستی بدبد 
عزیزم اون نخ رو هر روز چند دقیقه میکشیدید

سلام عزیزم به دقیقه نمیکشه چندبار بصورت چپ و راست( مانند پاندول ساعت) حرکتش میدی و بلافاصله یه تکون به سمت بیرون میکشی ، دردش بعد از حدود ده دقیقه تموم‌میشه. ببخشید دیر جواب دادم به نی نی سایت وارد نیستم نمیدونم از کجا باید بفهمم پیام اومده، الان اتفاقی دیدم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز