داستان از این قرار که من خواهرم داره مهاجرت میکنه و منم باردارم. یسری عروسک تمیز و نو داشت گفت بیا اینارو از طرف من بده به بچت.
حالا چند روز پیش اومد خونمون یهو چشمش خورد به عروسک ها و بغض کرد. بعدم گفت من اینارو بهت دادم که هروقت خواستم ازت بگیرم😐 منم گفتم بردار ببر نبرد. امروزم اومد دادم بهش نگرفت گفت نه کجا ببرم نمیبرم.
شما جای من بودین میذاشتین تو سیسمونی دخترتون؟ چجوری بهش بدم برنخوره بهش