دوبار واسطه فرستادم خواستگاری نخواستن چون باید همیت الان میلیاردر میبودم کم کم داره کارم میفته روی روال و در آمدم خوب میشه امید خدا از اقوام بودن و چون شناخت دارم احتمال میدم بیان سمتم اگه به بعضی ها بر نخوره با کمال احترام
تحقیرم کردن بخاطر دست تنگیم خاطرش رو واقعا میخواستم و فکرش عذابم میده ولی دیگه این قضیه عقلانی نیست چیکار کنم از سرم بره نظری نصیحتی دارید بگید برم تراپیست کمکم میکنه خدایی یه چیزی بگید که بزنید زیر ذوقم دیگه از سرم بیفته اصلا هر چی دوست دارید بگید
ببخشید ولی این قضیه تمرکز و فکرو ذهنمو گرفته