سلام خانوما میخام ببینم حق با منه یا نه
عموی پدر شوهرم که ۹۰ سالشه صبح اومد خونه پدرشوهرم منم تو حیاط دراز کشیده بودم سرما خوردم . با دخترم دراز کشیده بودیم . به مدت نیم ساعت به من متلک پروند و راجع به شهر پدری من بد گفت و من اصلا هیچی نگفتم یهو خندید گفت خداکنه شب شوهرت بیاد خونه ببینه تو و دخترت موردین . منم توپیدم بهش گفتم تو بمیری دخترای تو بمیرن . بهم گفت ک داداشت بمیره و نفرین خانوادم کرد منم بهش گفتم گمشو اسم خانوادم نیار بچه های تو بمیرن . خلاصه اخر سر بهم گفت تو رو نباید فلانی میگرفت تا همونجا ترش کنی منم گفتم فعلا که نوه های تو رسیدن به ۴۰ سال و هنو کسی نگرفتشون .
بنظرتون خوبه که جوابش دادم یا نباید جوابش بدم