یه بارم یکی از فامیلامون تو تبریز عروسیش بود دختره باباش خیلی پولدار بود خیلی
خلاصه که جهاز عالییییییی باباش خزیده بود و خونه بزرگ داده به داماد
از اونورم داماد یه عروسی خیلی خفن گرفته بود براش یکی بنده خدایی از نزدیکامون هروقت مارو میبینه مورد عروسی اون حرف میزنه که دیدید پسره چیکار کرد چه عروسی گرفت افرین بهش
تیکه به من مینواخت که تو چرا شبیه ما نبستی منم گفتم نصف جهاز منو شوهرم خرید خونه باز سازی کرد و عروسی با شوهرم بود منم بابام خونه میدادو جهاز کامل میخرید دیگ شوهرم چه دغدغه ای داشت بهترین عروسی رو میگرفت
با اینکه هم بابام وسیله های خیلی خوب برام گرفت هم شوهرم سنگ تموم گزاشت
فقط دنبال چشم رو هم چشمی هستن