ی دختر دارم چهارسالونیمشه.الان امروز فهمیدم بازم باردارم.هم خوشحالم هم ناراحت.باخوشحالی زنگ زدم ب مامانم گفتم داری بازم مادر بزرگ میشی.قشنک معلوم بود ناراحت شد.گف خب چکار کنم.اخه داداشم بعد من ازدواج کرده هنوز داداشم نمخاد بچه بیاره.مامانم اینا هی اصرار مکنن بیار فلان.خیلی شوق و ذوق بچشو دارن.مامانم برگشته بهم میگ ب یکی التماس مکنی بچه بیار نمیاره یکی هم دومیو مخاد بیاره .اصن بمن چ مگ من مخام بزرگ کنم بیارین دیگ..اخه.سردخترم دوماه مونده ب عروسی حامله شدم به مامانم وقتی گفتم تف کرد تو صورتم .کل بارداری سردخترم شب وروزم گریه بود ک چرا تونامزدی باردار شدم کسی خوشحال نشد.الان گفتم دومی بگم خوشحال میشه ک اونم اونجوری جوابمو داد.خیلی ناراحتم اشکام بند نمیاد ذوقم کور شد.
خب شاید دلش سوخته ، شرایطتون رو بهتر از ما می دونه، ممکنه خونه و ماشین و رفاه ندارید و با خودش فکر کرده بچه دوم شرایطتون رو سخت تر می کنه ، من خودم اگه کسی که شرایط مالی ش خوب نیست خبر بارداریش رو بهم بده بیشتر دلم می سوزه تا خوشحال شم.
اون کوچولوی تو دلیت هم نه ماه دیگه میاد پیشتوننننن
ای جاااان کوچولوت ان شاالله میشه شهریوری
شهریوری ها مهربونن🥺🥺🥺♥️♥️♥️♥️😍😍😍😍😍🤤🤤
مادرت رو بیخیال...حیف چشمات نیست؟
🤣 مادربزرگا نوه پسری رو خعلی دوست دارن
اینجا نی نی سایته، اینجا بعضیا خرج روزانه شون، درامد ماهیانه خیلیامونه. اینجا حرف از بی عدالتی و ظلم علیه زنانه. اینجا نظرکرده زیاد داریم، اونایی که موکل دارن، حس ششم دارن، اونایی که خواب زیاد میبینن ولی نمیگن شب قبلش شام چی خوردن. اینجا نی نی سایته، جایی که از تنهایی بهش پناه میبریم، با هم حرف میزنیم، جر و بحث میکنیم، خیلیا اینجا زندگی میکنن، هویت دارن، دوستاشون اینجان. همه نوع ادمی هم اینجاست، کنکوری و غیر کنکوری و مجرد و متاهل و باردار و زائو و در شرف طلاق و طلاق گرفته و فیک و اصل و اصیل و فقیر و غنی. 🫂 ولی با هم مهربون باشیم ، چون شاید در دنیای واقعی، همه مان به همان چند کلمه ارامبخش نیاز داشته باشیم... الا بذکر الله تطمئن القلوب
اخه فک و فامیل همه مپرسن عروست باردار نیست.؟مطمعنم مامانم ازاین مترسه ک بگن اره دخترش دوتا آورده عرو ...
نمیدونم چیکار به زندگی مردم دارن من دو ماه بعد عروسی سوالای چرتشون شروع شد تا موقع بارداری الان هم از لجم جنسیتو بهشون نگفتم نه میذارم تاریخ زایمانو بفهمن
یا دوستم بنده خدا شرایطشو نداره دائم تحت فشار دوست و اشنای مادرشوهرشه داااائم که عصبی شده
من خیلی دوست داشتم بچه اولم پسر باشه کلا از مجردی علاقه داشتم الان دختر باردارم مادرشوهرم گفت یه روزی میای رو قبر من سنگ میزنی میگی دیدی گفتی دختر بهتر بود
الان که بچه مریض فامیلمونو میبینم میگم خدایا فقط بچه سالم باشه