بچه ها من دوساله عقدم چن ماه بعد عروسيمه و جديدا با خونواده شوهرم دچار اختلاف شدم خيلي ادماي بي شعوري هستن خيلي ديكتاتورن حالا قضيه از اين قراره ك من واس ازمايش بكارت نرفتم شوهرمم خودش نخواست ك برم گفت من به پاكي تو ايمان دارم و نيازي ب اين ازمايشا نيست بعد متوجه شدم ك پذرش پاشو كرده تو ي كفش ك ن بايد ببريش ازمايش وگرن عقدتون نميام و اين حرفا... منو شوهرمم واسه اين ك اول كاري ميخمونو محكم بكوبيم رو حرف خودمون وايساديم كلا شوهرم خيلي پشتمه
حالا بعد دوسال ك ازون ماجرا ميگذره امروز سر ي بحث جزيي مادرشوهرم بهم گف ما تورو نبرديم ازمايش ما رسم داريم دخترو ميبريم ازمايش بعد عقدش ميكنيم تو با پسر من چندسال دوست بوديو از اين حرفا واقعا خيلي دلم شكست
علت اسم کاربریم برای اینه ک هراسمی وارد سایت کردمقبول نکرد😑منم مجبور شدم اینو بزارم😏وگرنه ک حالم از گلزار بهم میخوره ،نه کراشمه نه ازش خوشم میاد🤦🏼♀️. 🧡❤️💚اگه وقت داشتی،اگه دوست داشتی، منم عین خواهرت🥰برام یه سوره کوثر بخون🧡💚❤️