امان از این مادر شوهرها .فکر کنم یادشون رفته نوزاد داشتن چقدر سخته
زنه احمق فکر کرده من کلفت پسر و نوه اشم حق ندارم خسته باشم عین برده باید در خدمت باشم
Mary جون عزیزم خوب چه خبر دیدم لایک کردی گفتم حالت رو بپرسم چیکار کردی فدات.مامان شدی؟
همینکه شوهرت درکت کرده که اون روز به خاطر خستگیها موقعیت مهمانداری نداری وبه خاطر تو به اونا دروغ گفته خیلی ارزش داره.دیگه مادر شوهر هر جوری میخواد فکر کنه و شاید عمدا گفته میایم و لج کرده.تو زندگیتو آشوب نکن
عزیزم تو هم با اونا خودتو طرف نکن از طرف شوهرت پیگیری کن منم همین مشکلو دارم کلا خانواده همسرم اصلا برای هیچی به من زنگ نمی زنن مثلا دعوت و اینا منم جبران می کنم وقتی هدیه ای یا سوغاتی هم می یارن من زنگ نمی زنم شوهرم می زنه !
میدونم درست میگی ولی واقعا دیگه خسته شدم این فقط یه مثال بود کلا مادرشوهرم منو حساب نمیکنه به چشم کلفت و نوکر پسرش بهم نگاه میکنه از این رفتار بدم میاد مگه من زن خونه نیستم؟ مگه سفره هایی که تاحالا براش پهن شده کار من نبوده؟
ببخشید بچه بیدار شد دوباره میام
