2777
2789
عنوان

آخرش مهمونی خونه مامانم نرفتم

214 بازدید | 4 پست

منوقهرم بامادرشوهرم سردخالتاش شوهرمم چون من قهرم خونه مامانم اینانرفته سه ماهه دوهفته پیش مامانم بهم گقت بیاین اینجا ب شوهرم گقتم گفت نمیام وازین حرفادیگ ولش کردم تاامروزمامانم بدون اینکه بامن هماهنگی کنه بهش زنگزده بودکه چراپیدات نیست شب بیاین اینجاشوهرمم اومدگفت شب مهمونیم خونه مامانت گقتم نمیام گفت من گفتم میایم حالاهرجورراحتی خلاصه خودشم ازخداش بودکه نره دیگ منم ب مامانم زنگزدم بهش حرفزدم ک چراخودتوکوچیک میکنی ونمیایم وخلاصه نرفتیم مامانمم ازدستم ناراحت شد وگفت اگه من نباشم خونه هرکی بری راهت نمیدن دروبرات بازنمیکنن منم تاالان سراین حرفش گریه کردم آخه شوهرم یهفته خونه س یهفته که سرکاره هرروزصب میرم خونه مامانم تاغروب بخاطرزیادرفتنام گفت من نباشم کسی رات نمیده حالاشوهرم پس فردامیره سرکارتصمیم گرفتم دیگ خونشون نرم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب اشتباه کردی وقتی شوهرت گفته بریم خونه مامانت توام استقبال میکردی

اونسری نیومدگفت نمیخام احترام بذارن من لایقش نیستم قسم خوردم تاابدنبرمش تااونم ازمن درخواست نکنه برم آشتی بامامانش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز