وای ازش متنفرم دارم روانی میشم صبح تا شب و شب تا صبح گریه میکنه میاد تو حیاط داد میزنم گریه میکنه در خودشونو باز میکنه چند بار پشت سر هم محکم میبنده ی بچه بیشعور و بیتربیت ک دومی نداره شلوارش و میکشه پایین اونجاش و در میاره جلوم باهاش بازی میکنه داد میزنه تو حیاط فحش میده واقعا ری.دم تو مادری کردن مادرش ک ی گه مثل این تحویل جامعه میده ب مادرش ک گفتم ب بچت بگو یواش در و ببنده خودشو پاره کرده ک چرا میگی وای لعنت ب همسایه بد من اصلا آدمی نیستم از سر و صدا بدم بیاد ولی واقعا با تمام وجودم میگم خاکبرسر بعضی مادرا ک فقط بلدن لنگاشونو بدن بالا و بچه پس بندازن من بچم کوچیکه آرامش ندارم از دستشون هرچی هم بگم فایده نداره کاش برن از اینجا دیگه دفعه بعدی ک دیدمش ی جوری میترسونمش تا آخر عمرش لال بشه ببیندش اصلا حس نمیکنید بچه اس انگار ی مرد کثیف و هیز جلوت ایستاده