من هنوز آمادگیش رو ندارم
با اینکه دل خوشی هم از زندگیم ندارم
میگه بچه ای، آبرو مو همه جا بردی ازدواج مون از اول اشتباه محض بود. من هفته پیش بخاطر که همسرم بدجور کتک کاری کرد با یکی از دوستان مشترک مون (زن دوست همسرم)درد دل کردم گفتم حالم خوب نیست و خون ریزی دارم نیاز به دکتر دارم(دو ماهه باردار بودم سقط شد البته از اینکه سقط شد خوشحالم)
بعدم بجای دانشگاه با دوست مشترک سونو رفتم که فهمیدم سقط کردم دوستم بردم خونشون یکم باهم صحبت کردیم و آرومم کرد بهم رسیدگی کرد
بعد هم به همسرش گفت که به همسر من اطلاع بده که پیش او هستم شب می رسوندم خونه
همسر تا فهمید اومد اونجا یه آبرو ریزی و کتک کاری هم اونجا کرد و منو خونه برد
از اون روز تصمیمش برای جدایی قطعی شده کل خانواده اش رو از این موضوع با خبر کرده به منم گفته به خانواده ام بگم
چندبار دوستش باهاش تماس گرفت که چون من بودم قطع کرد بعد خانم دوستش که با من تماس گرفت گفت که گفته قصدش طلاقه و دنبال کاراشه هیچ جوره نتونستیم فعلا نرمش کنیم
کاش میشد یه راهی پیدا کرد که منصرف بشه
چیکار کنم درخواست طلاق نده