شوهر هر روز میره خونه مامانش
اصلا از مادر شوهرم خوشم نمیاد خیلی حساس شدم
دیگه حسته شدم یه ذره مستقل نیس شوهرم
هر کاری میخایم بکنیم ب مامانش میگه
روزی ده بار بهم زنگ میزنن پیام میدن
نمیدونم چیکار کنم واقعا
این وسط اعصاب خودمم خراب شده از دستش
خودمم توقع داره هفته ای دو سه بار برم
ولی من دیگ بیشتر دوبار نمیزم
خیلی میخام کمتر برم
واقعا از مادرشوهرم خوشم نمیاد نمیتونم تو صورتش حتی نگاه کنم از بس ازش بدم میاد
روانم خیلی بهم ریخته هر موقع شوهرم میره اونحا من از شوهرم بدم میاد
شوهرمنم هر روز سر میزنه و من مشکلی ندارم
ولی خودم فقط دعوت کنن میرم
شوهرمنم اینطوریه ولش کن
کار بدی در حقت کردند ؟
لعنت به هرررچی مرد بچه ننس
بابای منم فکر و ذکرش مادراشو خواهراشن
چرا از مادرشوهرت بدت میاد؟
میفهمم
شاید از مادرشوهرتم واقعا بدت نیاد
اما از حرص کارای شوهرت از اونم بدت میاد
منم تو این شرایطم
شما عروس هستین و یه حد و فاصله رو رعایت کنید خوبه
ولی همسرتون، پسرشونه
اگه به زندگی شما خللی وارد نمیشه از نظر مالی و احساسی، خب بذارید بره
چ ایراد داره
پدر مادرشن
وای شوهر منم همه چی رو به مادر و خواهرش میگه
عصبی میشم
درکت می کنم
ولی در عوضش می خوام برم خونه بابام نمیزاره ،میگه زیاد نباید مزاحم بشی
