سلام دوستان چند روز دارم گریه میکنم استرس شدیدی دارم خودم درخواست طلاق دادم
دلم برای زندگیم تنگ شده
هیچ تلاشی نکرد حتی برگرده زندگیمون حتی
سه سال ونیم از حونه مشترکمون فرار کرده
۱۳ سال زندگی کردیم باهم
خیانتش فهمیدم خودکشی کردم همسایه عوضیم درد دل کرده بودم باهاش بهش کفت فرار کرد
بابت نفقه و مهریه و توهین خودش و پدرش شکایت کردم همه شون محکم شدن
اونم از من شکایت زیاد کرد از شروع به قتل عمد بگیر تا تهدید و توهین ضرب وجرخ هیچی رای نگرفت
😔میدونید دلم داره اتیش میگیره روز قبلی که بخواد قرار کنه میدونستم داره خیانت میکنه بهم گفت تورو با هیچی عوض نمیکنم بدون تو میمیرم صداش ضبط کردم دارم
هعی گوش میدم عین این سه سال نتونستم باهاش حرف بزنم وکیل عوضیش زنه اصلا نمیذاره بلعکس خودشم توهین میکنه یه جوری ازش طرفداری میکنه انگار شوهرم دوست پسرشه بخدا
دوست داشتم گریه کنم بگم چطور دلت اومد من با همه چیت ساختم کار کردم از گلو خودم میزدم برات
خیلیی سختی کشیدم این ۳ سال که نبود روزایی بود که ححتی پول پنیر و نون نداشتم
قبلا که عصبی میشدم و حالم بد بود میذاشت خودمو خالی کنم بزنمش انقدر تا دلم اروم شه بعد بغلم میکرد
همه اونارو میخوام برای یکبار فقططط تا بتونم حرفامو سختی های این مدتم بهش بگم و خداحافظی کنیم تموم شه