سلام خانما من محرمیت خوندم و بنا به خواست همسرم قرار شد عروسی نگیریم فقط یه عقد کوچیک باشه من خیلی ادم همراهی هستم چه برای پدرمادرم که هیچوقت اسباب زحمت نداشتم برعکس خواهربرادرم نه مدرسه غیرانتفاعی نه کلاس کنکور نه لباس خوب حتی جهزیه کامل خودم دارم مبگیرم و حتی طلاهای خودم رو مادرم گرفته سرعقد از طرف خودش بهم بده ( کلا پدر مادرم منو دوست ندارن توتاپیک قبلی کفتم هی میگن گمشو برو از خونه مون ) چه برای همسرم که خودم زیر پرو بالش رو کرفتم الان من میگم بیا ۶۰۰ وام ازدواج رو با یه مقدار سرمایه و پس انداز من که عدد خوبی روهم بزاریم من جهزیه م سبکتر میخرم حالا ب مرور زمان زندکی رو جمع میکنیم اول زندکی یه خونه کوچیک بخریم
حالا گیر داده نه اصلا من این پول میخام بدم دست دوستم سود بگیرم با بقیه شم خونه اجاره کنم میگم من بدوستت اعتماد ندارم وضعیت ارز دیجیتال مشخص نمیکنه سال دیگه خونه گرونتر میشه من دیسک شدید کمروگردن دارم شاغلم توان هرسال اثاث کشی ندارم بخدا
اصلا گوش نمیده
ب جااینکه من کلاس بزارم بگم جای پرت نمیام زندکی کنم اقا ناز میکنه نه بریم جای خوب مستاجری اما صاحب خونه نشیم