عروسم زایمان کرده
رفتن خونشون
رفتم پیشش تا کمک کارش یاشن استقبال نکردن
چند مرتبه سر زدم
پسرم فامیلای خانمش رو حه اومدن کمک رو تحویل میگیره
مثلاً روز اول پلو و خورشت و آبگوشت و این چیزا اما من که رفتم گوشت کوبیده مونده گذاشتن جلوم،شبم میگفتن سیب زمینی آبپز کنیم که شوهرمم شب میخواست بیاد
خودمم مرغ و گوشت بره و گوشت چرخ کرده برده بودم
حالا دیشب با فامیل رفتیم خونش اقوام خانمش رو شام دعوت گرفته بود به منم حتی تارف نزد
از دیشب دلم گرفته
چرا این پسر باید اینقدر بیفکر باشه ،یا ما رو جلو اونا کوچک کنه😭
بلکه تورو از خودش دونسته گفته مادرم ناراحت نمیشه اما اونا غریبن خوب پذیرایی کنم
چشمت روشن اشکال نداره خودتونو ناراحت نکنید
ببخشید شما رفتید به عروستون کمک کنید از بچه ش مراقبت کنید یا رفتید هتل پنج ستاره؟
با شما راحت بودن دیگه به دل نگیرین
خداحفظش کنه نوه تون رو🤍
خب شما ک نباید منتظر باشید براتون غذا بیارن زنی ک تازه زایمان کرده چطور میتونه براتون آشپزی کنه
حالا گفتم بهش بگم
خو ما رو هم آدم حساب کن
ما رو هم دعوت میکردی
یا خوارت رو
نخواستم دلخوری پیش بیاد
یا بگن حسوده
یا مادر شوهر گری در میاره
اما شما بودی دلخور نمیشدی
نبینننت؟یا بهت توجه نکنن؟
خوبه بچه پسره و خودشون مادرشوهر و مادر زن میشن و این روزا رو میبینن
ممکنه عمدی نبوده ولی به نظر من نذارید تو دل تون بمونه
البته اگر به پسر یا عروس تون یا دیگران بگید بشید مادرشوهر بد
ولی تو نامه خیالی باهاشون حرف بزنید و بعد هم نامه رو پاره کنید بندازید دور
و اگر حس می کنید آدم بده نمی‌شید به روش ارتباط موثر و با سیاست حرف تون رو بگبد
به نظرم حق دارین دلخور باشین
عروس ماهم زایمان می‌کنه هر وقت میریم با کلی اخم و تخم مواجه میشیم در حالی که خانواده خودش بابا داداش همشون اونجان حتی یک شام هم نمیده 4نفر ادمیم پر جمعیت هم نیستیم الآنم بارداره 9ماهه خونش نرفتیم ولی خانواده خودش هفته س بار اونجان
منم زایمان کردم مادر خودم اومد خونه مون مثلا کمکم کنه منم شهر غریبم اینجا کسی رو ندارم مثل یه مهمون نشست رو مبل گفت گرسنمه غذا درست کن آب بیار میوه بیار رختخوابمو پهن کن....منم سزارین کرده بودم پر از بخیه بودم گفتم مادر من آخه اومدی کمک حالم باشی این اداها چیه اونم قهر کرد
ممکنه
اما دوست دارم بهش بگم
خیلی وقته حتی قبل از بارداری خانمش بهش میگفتم میخوام بیام خونتون مثلا با خواهرات میگفت خرج گرونه
دائم بچه ها میان اینجا یعنی خونه ما
به من و باباشون سر میزنن
شکر خدا
دخترا هم سالی دو سه بار دعوت میکنن
همشون هفته ایی یکی دوبار میان خونه ما شام و نهار
اما این پسر راه نمیده زیاد
یا به من میگه وضعیت مالی خوب نیست یا میگه آمادگی نداریم
اما از دهنش در میره که مهمون داشتم
یعنی هم دوست و رفیق رفت و. آمد دارن
هم با فامیل خانمش
منم هر چی شوهرم میخره از سیب زمینی و پیاز تا گوشت رو براشون میفرستم خونشون
اما عزت و احترام نمیذارن
منم زیاد بخور نیستم
فقط میخوام دیده بشم
وگرنه من هر جا برم خودم کار میکنم
غذا بپزم یا ظرف بشورم
همین سیاست چیه
میگین با سیاست بگو
بلد نیستم
