2777
2789

مامانا؟

پسرم خوابش تنظیم نشده هیچ ،به این برنامه کلا عادت کرده.الان که ۸صبحه تازه میخواد بخوابه،ازاول نوزادی که کولیک داشت نصف شب گریش میگرفت تا صبح بعضی موقع ها تا ظهر بیداربود.

الان اما حال جسمانیش خوبه خداروشکر،تاخوده صبح توخونه میچرخه وبازی میکنه.اما صبح میخوابه تاعصر بعدش تا ۲نصف شب یکی دوبار میخوابه بیدارمیشه.

اگه خودم بیدارش کنم یا به زور بخوابونمش گریه میکنه،باید هرموقع باید خودش بخوابه خودش هم بیداربشه وگرنه روزگارمون سیاهه.

هر راهی هم امتحان کردم فایده نداشته.کلا از زندگی افتادم.

کسی همچین تجربه ای داشته؟؟؟

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چاره ای نداری خودتو وفق بدی بعد ی مدت درست میشه روزا توهم بخواب شبا بیدلر بمون شبا ناهارو شامت و بپز ...

وفق دادم ،تاالان داشتم ترشی درست میکردم تازه میخوام بخوابم.ازرفت وامد جشن عروسی عقب میمونم ،یاهم مثل روح سرگردان همه جا حاضرمیشم بایه بچه خوابیده تو بغل

عزیزم عصر ببرش حموم خیلی معطل کن که خسته بشه، غذای کمکی سنگین هم بعدش بهش بده، چراغا رو هم ساعت ۹ شب خاموش کن‌ یه داروی خواب نوزاد هم هست گیاهی اسمش یادم نیست سرشب بهش بده،

ایشالله درست میشه چند روز اینگارا رو بکن.

واسه رشدش خیلی مهمه شب ها بخوابه

مطمئنم خدایی که من رو خاص کرد با این بیماری ، توان خاصی هم بهم داده که از پسش بربیام 🎗🎗🎗 

به نظرم چراغارو خاموش کن خودتتم چشماتو بند ولی زیرچشمی حواست باشه بزار ببینه تو میخابی بیاد کنارت دراز بکشه بخابه بچه منم تقریبا اینطوری بود

ینی ۸ شب میخابید یهو تا ۱۱ پامیشد پرانرژی 

حالا من خابم مبومد میخاستم بخابم اسیرش مینشستم

بعد دیدم اینطوری نمیشه اولا ک عصرا نمیزاشتم بخابه با اینک خیلی زجر کشیدم و یک ماه ژول کشبد عادتشو تغییر بدم نزاشتم بخابه و کم کم دیگ از ده به بعد خابش میومد تا بهش شیر بدم و جاشو عوض کنم و خودم روتینمو برم میشد ۱۱ دیگ چراغارو خاموش میکردم بغلش میکردم با میزاشتم رو پام یه نیم ساعتی طول میکشید بخابه ولی بالاخره میخابید

وفق دادم ،تاالان داشتم ترشی درست میکردم تازه میخوام بخوابم.ازرفت وامد جشن عروسی عقب میمونم ،یاهم مثل ...

بیخیال مهم بچت من که الان بچم یک سال داره هیچ مراسم ختم و عروسی و مهمونی نرفتم هرکسی هم ناراحت بشه برام مهم نیس چون بچم مهم برام

کاربری دست دونفر
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز