از دست آبجیم دیوونه شدم نشسته داره گریه میکنه😑😅
آقا قضیه از این قراره که خواهرم قرار بود پس فردا با یکی واسه ازدواج آشنا بشه
بعد مامان طرف چندین ماهه که داره میگه واسه خواهرم
یکبار بیرون یه لحظه همینجوری تو بازار همو دیدن
الان ک یکم شرایط جور شد قرار بود بیان
اولش که خواهرم اصلا راضی نبود میگفت دانشگاهم شهر دوره باید تموم کنم بعد ازدواج
کلی کشتیم خودمون رو که راضی به اومدن شون شد
اما دیروز فهمیدیم که کار پسره یه مشکلی داره و انتقالی که قرار بود بگیره ممکنه ۴ یا ۵ سال طول بکشه
هستید بقیه اش رو بگم؟