مادرشوهرم دید راجبش چی‌گفتم

باید بسازیم...چاره نیس.خودمون خاستیم ازدواجو

حق به جانب باش بگو حق نداشتن گوشی‌نو ببینن 

شاید سر بریده توش بود 

بهتر که خونده 

دیگه سر گوشی کسی نمیرن

نه دیگه اخه چرا

رو خودت یکم کار کن یا طلاق که درست نمیشه 

وقتی میگی شوهرت خوبه 

یه چیزایی روب خاطرش بگذر بالاتر گفتی شوهرت ناراحت شده از زبون مامانش دروغ گفتی 

تا میتونی از مامانش خوب بگو پیش شوهرت

اصلا بدشو نگو حالا ناراحتم شد نگو اصلا

ولی خب سعی کن اونجا باردار نشی فک کنم اذیت بشی

نمیددنم خیلی صبرم کمه تا شوهرم چیزی میگه همش توذهنم میاد ک اره پاشم برم خونه بابام.....ازدواج قبلیم تا ی چیز کوچیک میشد سریع قهرمیرفتم خونه بابام..طفلک مامان یابام سر من پیرشدن..حتی اون زمون بخاطر حرف کوچیک خودکشی کردم ازبس صبرم کمه وزودرنج..یادمه گریه های مانان بابامو.الانم هرجی میشه میگم دیوونه بشین سره حات تازه مامان بابام خیالشون راحت شده ک من دیگ زندگیم خوبه.گناه اونا چیه دوباره برم سرشون..

بی باک باش 

محل نده پررو باش 

بجهنم‌که سردن  بچسب به شوهرت بدتر حرصشون درمیاد

خوب کردی گفتی اصلا بی شعورن چرا خونه جدا نمیگیرن 

چرا اجاره میدن پسرشون که خونه زندگی نداره زن بگیره 

ب درک بهتر 

افرین خوب گفتی  دیگه انتطار چی دارن آدم با مادر خودشم‌نمیسازه

عزیزم ماهم ی ساختمونیم ،خودتو اذیت نکن ب خاطر ی جا بودن...قبل همش گیرمیدادم ب شوهرم ک باید خونه جدا بخریم حتی شده ۱۰سال بعد اما شوهرم لج کرده بود میگف نه خونه هم بگیرم میدم اجاره باز میشینم اینجا مفت....الان ی مدتهه کاریش ندارم اعتراض ندارم فقط غیرمستقیم میگم وای خونه دخترداییت چقد خوب بود ارزومه منم تواون خونه باشم...میبینم نرم شده میگه دراینده خدارو چ دیدی شاید ماهم بخریم....ببین رو لج نندازش منم با مامانش اوکیم فقط واس اولین بار اونجوری گفتم ک پشیمون شدم بعدش اخه مامانش خیلیییی خوبه باهام‌شوهرم میگه اگ اون کاریت داشته باشه ناراحت نمیشدما ولی چون باهات مهربونه و تومیخای باهاش بدشی ناراحتم میکنه

توشرایط تو بودم قبلا البته فقط چن ماه بعدش جدا شدیم 

ولی کلا اولویت اول و آخر زندگیت خودت باشه 

بقیه مهم نیستن 

اینجوری فکر کن 

نشین تو اتاقت شرمنده باشی 

هرکاری دوس داری هرجایی دوس داری برو 

بهتر که خونده شاید خودش جمع کنه با‌شما بیرون نیاد 

۳ساله ک حامله نشدم،اگ کسی گف چرا بچه دارنمیشی بگو زوده فعلا....

منم اوایل خیلی مشکل داشتم ولی دوست نداشتم پدرمادرم بفهمن یبار فهمیدن انقدر غصه خوردن دیگه نذاشتم بفهمن.

پدر مادرتم چه گناهی کردن گناه دادن  بخاطر اونام که شده رو خودت کار کن زندگیو درست کن و م فق بشی اونام همینو میخوان