هروقت میاد خونه یه کلام حرف نمیزنه اگه چیزی بپرسمم ج نمیده و میگه اههههه چقدر حرف میزنی کلا زورش میاد حرف بزنه بامن، شبا پشت میکنه بمن میخوابه، اگه مشکلی پیش بیاد منو مقصر میبینه، هی تهدیدم میکنه که بلاخره یه روز نشونت میدم یه روز حالتو میگیرم قبلنم هی میگفت تمومش میکنم، برای کارش چندین بنر طراحی کردم برد داد چاپ کردن و گفتم اونهمه زحمت کشیدم برای طراحیش هزینه میگیرم فاکتورم میدم بهت، هزارتا حرف بهم زد که تو لاشخوری خودخواهی ، هروقت جایی میریم با نقشه اگه اشتباه بشه هی بامن دعوا میکنه که چرا آدرسو اشباه دادی امروزم یه مسیرو اشتباه رفتیم دادو هوار کرد منم شاکی شدم که بمن چه گفت میزنم دهنت پرخون میشه یروزی دهنتو پرخون میکنم!
هربار گردشی میریم ،چیزی میخریم یا از بیرون غذا میگیره همون لحظه یه دعوا راه میندازه و کوفت میکنه بهم ،
در حسرت یه کلمه محبت آمیزش موندم
در حسرت یه خنده از ته دلش موندم
این مرد اصلا خنده بلد نیست
وقتی میبینم مردی به زنش بامحبت نگاه میکنه یا باهم بگو بخند میکنن خیلی حسرت میکشم.
اونوقت بمن میگه سردشدی! آخه شما باشین رغبت میکنین برین سمت همچین مردی؟
من خودم خیلی شوخ وشاد و سرزنده بودم با این مرد شدم یه پیرزن توی چادر که حتی خودمو تو آینه نگاه نمیکنم،
لطفا از خوبی شوهراتون بگین برام😭😭😭