تو جمع خانوادگی فامیلشوهرم نشسته بودم پدرشوهرم اومد من و همه جمع واسه سلام کردن بلند شدیم پدرشوهرم به همه سلام کرد ولی من همینجور سرپا وایستاده بودم بهم سلام نکرد و کلی حس کوچیک بودن و تحقیر شدن بهم دست داد و بعد اینکه پدرشوهرم نشست و با نوه اش بازی کرد بعد برگشت بهم یه سلام سردی کرد منم از اون موقعه که شش ماه قبل هستش رابطه ام قطع کردم و تو این مدت باردار شدم و بازم کسی پیگیرم نشد حتی تبریک نگفتن اینم بگم همسرم خونه اشون میره.....الان بعد از شش ماه عمه ی همسرم پیگیر شده که چرا رابطه ات قطع کردی منم واسش تعریف کردم اونم (عمه ی همسرم) رفته با پدرشوهرم صحبت کرده گفته نه من از عمد اینکارو نکردم حواسم نبود الانم عمه ی همسرم گیر داده بیا برو خونشون آشتی کن منم دوست ندارم دلم نمیخاد اخه اونا حتی وقتی فهمیدن جریان چیه حتی به خودشون زحمت یه تماس ندادن که این سوتفاهم برطرف بشه....افتادم تو رودروایستی با عمه همسرم نمیدونم چکار کنم چی بهش بگم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اخلاقتو بهترکن عزیزم خیلی سوته جوری آخه اینم شد دلیل واسه قطع رابطه؟اینجور وقتا سعی کن در معرض توجه ...
نه عزیز فقط همین نبوده پدرشوهر من از اول ازدواج با ما سرجنگ داشت و مخالف بود و من سه ساله دارم حرفها و کارهاشون تحمل میکنم شوهرمم کنار اومده چون میدونه چقد اذیتم کردن
والا ما یه دفعه مقصر خود مادرشوهرم بود ولی به احترام بزرگ تر بودن ما رفتیم خونشون برای آشتی کردن...
شما هم وقتی سر یه مسئله ای که بیشتر سو تفاهم بوده ۶ ماه قطع ارتباط کردی،نباید توقع داشته باشی اونها پا پیش بزارن..الانم برای بدتر نشدن اوضاع سریعتر برید آشتی کنید..از این موارد هم پیش اومد همون موقع به همسرت بگو تا قضیه زود تموم بشه
اینقدر خوش برخورد و مهربون و شلوغ و شوخ طبع باش که پدرشوهرت پشیمون بشه از مخالفتشنه اینکه بغ کنی بدت ...
هم مهربون هم خوش طبع هم اجتماعی هم گذشت کردم هم رفت و آمد کردم هم کلفتی کردم ولی وقتی نظرشون راجب یه نفر منفی باشه جونتم بدی آخرش میگن مگه ما ازت خواستیم