قبلا خیلی تلاش میکرد کاری نکنه ناراحت شم و میترسید از دستم بده حتی الانم بحثی از گذشته بشه خودش بیان میکنه و میگه من کارایی نمیکردم که تو بری چون میدونسم خیلی مغروری و حرفی بزنم ناراحتت کنه یهویی بلاک میکنی میری و کاملا یادمه مراقب رفتارش بود منو از دست نده اما الان از قصد ناراحتم میکنه تا برم چندباری گزاشتم پای عصبانیت چون تو دعوا اون حرفارو زد اما امشب گفتم بیا تمومش کنیم گفت باشه بهش گفتم جدی هستم گفت بعدا راجبش حرف میزنیم و گفت دوست دارم منم گفتم باشه گفت درست جوابمو بده یعنی وقتی گفتم جدی هستم گفت بزار بعدا راجبش حرف بزنیم تغییر رفتارش از جایی شروع شد که حس میکنم خانوادش مخالف هستن از همین الان دارن رو مخم میرن و روش تاثیر میزارن یعنی تهش عاقبت خوشی داره؟ امیدی به درست شدن رفتار خانوادش هست؟ چون علاقمون دو طرفس ولی خانوادش با اینکه حتی منو نمیشناسن مخالفن
نه عزیزم دنیا یه صاحب پر قدرت داره به اسم خدا مگه الکی که برفرض زندگی یکی خراب یا اباد به خاطره مثلا چیزی که میگین باشه .. و عزیزم هر آدمی خب در هر اوضاعی یه مدلی تا میکنه اینو بدون خب صد هیچ کس نیست خوبه امروز هر لحظه ممکنه بد در آینده بشه و برعکس
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
ببین خیلی بر میخوری تو زندگی عزیزم خود ما هم همینطوریما میدونی ته ته ذات خودت خیلی مهمه فقط از خدا بخواه خدا مهرت و به دل خانواده اون طرف بندازه مدام از خدا بخواه انسان های خوبی تو زندگیت حضور داشته باشند و در مقابل قطعا توهم باید انسان خوبی باشی