سلام بچه ها من مادرم یک هفته در میون میاد خونمون چند روز به چند روز میمونه از اون ورم خوشش نمیاد بریم خونش برا همین من یک ماه یه بار یه عصر میرم ولی ازاون وز خودش هی میاد شوهرم کلافه شده میگه این وضعشه راحت نیستم بنظرتون چجوری به مادرم بگم کمتر بیاد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ترجیح دادم همسرم را متقاعد کنم تا اینکه به مادرم بگم نیاد منزلم (البته من مادر ندارم کاش بود روی چشمام نگهش میداشتم)
شاید نظرات کاربران دیگه کارآمد باشه براتون
کاربران محترم:زمانی که تاپیک میزنم یعنی انتظار هر نوع اظهار نظری را دارم ،پس مشکلی با انتقادشما ندارم در صورتی که ادب کلامتون در تاپیکم رعایت بشه . ،،،،اما زمانی که در تاپیک کاربران دیگه اظهار نظر دارم هرچند که تبادل نظر هست ، پاسخی که میذارم برای استارتر اون تاپیک هست اگر از کامنتم خوشتون اومد و ریپلای کردین خوشحال میشم اما اگر مطابق میلتون نبود لطف کنید بگذرید چون چیزی که من کامنت گذاشتم دیدگاه من بوده و نسبت به منطق خودم پاسخ دادم پس تنها استارتر اون تاپیک حق انتقاد از کامنتم را دارند در صورتی که صحبتم تضاد داشته باشد با عنوانشون اگر پاسخی از جانب من دریافت نکردین دلیل بر این نیست که حق با شماست ممنون از فهم و شعور شما 🤍
عزیزم اینجا هیچکس منو نمیشناسه برا همین مشکلمو واضح نوشتم از آورم خب شوهرمو چیکار کنم
زنگ زد گفت دارم میام خونتون بگو ای وای من آماده شده بودم دارن میام خونه شما یا اگه نخاستی بگو دارم میرم خرید یه بار دیگه بگو بیرونم ی بار دیگه بگو کار دارم