منوسط سخت ترین روزهای مادریمم
خدا نگهشون داره درسای پسرمهست
دخترم دندون درمیاره
نوپاست و خونه رو میذاره رو سرش درکی از خطر نداره
شب تا صبح نیمه خواب و بیدارم
صبح زود باید اولی رو راهی مدرسه کنم
دخترم واقعا با نق نق اعصابمو به فنا داده نه شبا خواب دارم نه روزا
تو وصعیت مناسبی برای توصیه ی دومی نیستم
ولی تو اینیکسال و دو ماه به پسرم که اولی بود خیلی ظلم شد
خیلی
منخیلی براش وقت میذاشتم
از وقتی باردار شدم و بعد اون این وقت گذاشتنها به یک دهم رسید