زایمان اول و میگم
من که مادرشوهرم دوبار دعوتش کردیم مث مهمون اومد خورد رفت
هر سری هم فامیل هاش میخواستن بیان دیدنم میومد خونه ما بعدش با مهمونا میرفت😐
عملا هیچکاری برای نوه خودش نکرد
همه مادرشوهرا اینجورین یا این کرم داره؟؟؟؟
همون بهتر که نیان
خواهرم کمکم میکرد مادرشوهرمم ۱۰روز موند کاری که نکرد فقط ازمن ایرادمیگرفت 😁
من نرفتم پیش مادرشوعرم چون واقعاً با بچه کشتی میگیره و خیلی شلخته است
خونه مادرمم هفت روز خودم سه روز بچم موندیم اونم بابام پشتشو کرد یعنی پاشو برو خونت حوصلتو ندارم
مامانم ۱۰ روز کامل موند.مادرشوهرمم هر شب میومد سر می‌زد ،انتظار دیگه ای هم نداشتم اتفاقا خوشحال میشدم که میاد
ده روز اول خونه مادر شوهرم بودم چون تجربش بیشتر بود ده روز دوم خونه مامانم بعدش اومدم خونه خودم دیکه
وظیفه ای ندارن خب
ولی انسانیت حکم می‌کنه که به زن زائو تا جایی که میتونی کمک کنی مخصوصا وقتی نوه خودت رو زاییده
این طور آدما انسانیت ندارن
من فقط مادر خودم اومد ده روز موند پیشم
از مادر شوهرم توقع نداشتم چون رو در وایسی داشتم هم پیر بود بنده خدا
الان مادر شوهرم اینجاست، خیلی معذبم، دلم واسه شوهرم تنگ شده اصلا با هم تنها نیستیم اون تو اتاق خوابیده من و مادرشوهرم تو حال همش گریم میگیره🥲 گفته تا چهلمم میخواد بمونه، یکم دلداریم بدین🥺
من اولین زایمانم یه هفته خونه ی بابام بودم و مامانم مراقبم بود واصلا انتظار ازخانواده همسرنداشتم،،زایمان دومم شهردیگه بودم اصلاتاریخ زایمانمو به مامانم نگفتم دلم نیومد بیاد چون خیلی حساسو وسواس خودشو زیاد اذیت می کنه،خودم تنها بودم وهمسرم حتی بعد یه هفته خودم بخیه هامو کشیدم بعد تغریبا ده روز رفتم خونه پدرم وهمه ناراحت شدن چرا نگفتم،اما درکل ارهیچکی حتی مامان خودمم انتظارندارم چه برسه مادرشوهرم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
