اول اینکه کامل بخونید،بعد نظر بدید، لطفا بچه ها و مجرد ها و آدمهای جوگیر نظر ندن،
خواهرشوهرم ازدواج کرده اول سال رفت خونش، ی مشکلاتی بین مادرشوهرم و پدرشوهرم پیش اومد ، پدرشوهرم قهر اومد خونه ما و همسرم هم قهر بود با مادرش،
مادرشوهرم مثلا میخواست دخترش رو پاگشا کنه ک این موضوع ب گفته خودش پیش اومد،
خلاصه باهم آشتی کردن،
مادربزرگ من فوت شد و خواهرشوهرم اینها نیومدن مسجد و ب یک تلفن اکتفا کردن، تو این روزها عروسی برادرشوهرش بود کارت دادن، من گفتم منکه نمیام چون چهلم هنوز نشده و شما یا همسرت ب داداشت زنگ بزن بهش بگو جهت احترام که خودش بیاد، اما تماس نگرفتن و همسرم هم نرفت،
روز چهلم نه مسجد و نه سرخاک اومدن و فقط تایم ناهار اومدن و بعدش رفتن، حتی نموندن ک ب رسم ما ک اطلاع هم دارن منو از سیاه دربیارن،
اینم بگم موقع اربعین رفته بودن کربلا و مجلس سور گرفته بودن اما مارو نگفتن مادرشوهرم و پدرشوهرم رفته بودن شام و ب ما چیزی نگفتن،درصورتیکه پدرشوهرش گفته بود چرا فلانی نیومدن،
خلاصه، حالا ... مادرشوهرم ک ب همون بهانه پاگشا نگرفتن، و رفت
شوهرم گه گداری میگه دعوتش کنیم، اما من بخاطر این چیزایی ک نوشتم دلم به اون صورت راضی نیست، مخالف هم نیستم اما تمایل هم ندارم...
تا الان هم هیچگونه رفت و آمدی نداشتیم و فقط خونه مادرشوهرم همو دیدیم،
بنظرتون همچنان بی اعتنا باشم یا که ب همسرم بگم برنامه دعوتی بچینه؟